خشوعلغتنامه دهخداخشوع . [ خ ُ ] (مص ) فروتنی کردن . (از منتهی الارب ) (از لسان العرب ) (اقرب الموارد) (از تاج العروس ) (ترجمان علامه جرجانی ). صاحب منتهی الارب می گوید: خشوع قریب است بخضوع یا خضوع در بدن است و خشوع در آواز و چشم همه باشد. الم یأن للذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لذکراﷲ. (قرآن <spa
خشوعیلغتنامه دهخداخشوعی . [ خ ُ ] (اِخ ) برکات بن شیخ ابی اسحاق ابراهیم شیخ ابوالفضل طاهربن برکات بن ابراهیم دمشقی جیرونی از محدثان است که بسال 510 هَ . ق . متولد شدو بسال 598 هَ . ق . درگذشت . (یادداشت بخط مؤلف ).
خشویهلغتنامه دهخداخشویه . [ خ َ ی َ ] (اِخ ) نام بزرگی بوده است به بخارا. (یادداشت بخط مؤلف ) : روایت کرده اند که به بخارا امیری بوده است نام او محمد طالوت روزی خشویه را که وزیر او بود گفت می بایدکه بزیارت خواجه امام ابوحفص رویم و او را دریابیم و این خشویه از مهتران بخ
خشوئیهواژهنامه آزادنام محلی است دیدنی حدود هفتادکیلومتری اصفهان که دارای یک چنار پیر کهنسال کم نظیر است. رودخانه زاینده رود از کنار آن می گذردکه زیبائی خاصی به آن بخشیده است. اطراف این محل باغات و مزارع زیادی وجود دارد که دره مزدان ، دره چپی ، دره آسیابی ، فتح آباد و . . . از مهمترین آنهاست.
خشوعیلغتنامه دهخداخشوعی . [ خ ُ ] (اِخ ) برکات بن شیخ ابی اسحاق ابراهیم شیخ ابوالفضل طاهربن برکات بن ابراهیم دمشقی جیرونی از محدثان است که بسال 510 هَ . ق . متولد شدو بسال 598 هَ . ق . درگذشت . (یادداشت بخط مؤلف ).
خضوع و خشوعلغتنامه دهخداخضوع وخشوع . [ خ ُ ع ُ خ ُ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) فروتنی . تواضع. تضعضع. تذلل . (یادداشت بخط مؤلف ).
خشوعیلغتنامه دهخداخشوعی . [ خ ُ ] (اِخ ) برکات بن شیخ ابی اسحاق ابراهیم شیخ ابوالفضل طاهربن برکات بن ابراهیم دمشقی جیرونی از محدثان است که بسال 510 هَ . ق . متولد شدو بسال 598 هَ . ق . درگذشت . (یادداشت بخط مؤلف ).
خضوع و خشوعلغتنامه دهخداخضوع وخشوع . [ خ ُ ع ُ خ ُ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) فروتنی . تواضع. تضعضع. تذلل . (یادداشت بخط مؤلف ).