خطرناکلغتنامه دهخداخطرناک . [ خ َ طَ ] (ص مرکب ) مهلک . پرخطر. هولناک . مخوف . (ناظم الاطباء). خوفناک . (آنندراج ) : دریغ آن شد که در نقش خطرناک مقابل میشود رخ با رخ خاک . نظامی .همان به کاندرین خاک خطرناک ز جور خاک بنشینیم بر خا
خطرناکدیکشنری فارسی به انگلیسیdangerous, dicey, forbidding, grave, hazardous, parlous, perilous, pestiferous, pestilence, serious, treacherous, unhealthy, unsafe, vicious, wicked
پسماندهای خطرناکhazardous wastesواژههای مصوب فرهنگستانپسماندهایی که برای انسان و محیط زیست خطرناکاند و دفع و جابهجایی آنها باید براساس مقررات ویژه باشد
خطرناکیلغتنامه دهخداخطرناکی . [ خ َ طَ] (حامص مرکب ) حالت خطرناک . حالت خطر. (یادداشت بخطمؤلف ). خطر. هول . خوف . (ناظم الاطباء) : از آن سو که دیدم دلم پاره شدخرد زآن خطرناکی آواره شد. نظامی .خطرناکی کار دانسته ام شدن دور ازو کم
پسماندهای خطرناکhazardous wastesواژههای مصوب فرهنگستانپسماندهایی که برای انسان و محیط زیست خطرناکاند و دفع و جابهجایی آنها باید براساس مقررات ویژه باشد
خطرناکیلغتنامه دهخداخطرناکی . [ خ َ طَ] (حامص مرکب ) حالت خطرناک . حالت خطر. (یادداشت بخطمؤلف ). خطر. هول . خوف . (ناظم الاطباء) : از آن سو که دیدم دلم پاره شدخرد زآن خطرناکی آواره شد. نظامی .خطرناکی کار دانسته ام شدن دور ازو کم
پسماندهای خطرناکhazardous wastesواژههای مصوب فرهنگستانپسماندهایی که برای انسان و محیط زیست خطرناکاند و دفع و جابهجایی آنها باید براساس مقررات ویژه باشد
آییننامۀ کالای خطرناکIMDG codeواژههای مصوب فرهنگستانمجموعۀ دستورالعملهای بستهبندی و علامتگذاری و نگهداری و حمل کالاهای خطرناک
اتاقک کالای خطرناکmagazineواژههای مصوب فرهنگستاناتاقکی چوبـی یا فلزی در انبار شنـاور، برای ایمنسـازی و انبارش کـالای خطـرناک و قابـلانفجار
اظهارنامۀ کالای خطرناکdangerous goods declarationواژههای مصوب فرهنگستانسندی که بخشی از اظهارنامۀ فرستندۀ کالا و مبین خطرناک بودن کالای مورد نظر است