لغتنامه دهخدا
راهجوی . (نف مرکب ) مخفف راه جوینده . جوینده ٔ راه . (ناظم الاطباء). راه جوینده . (یادداشت مؤلف ). راه جو. خواهان راه . خواهان یافتن و سپردن راه . خواهان تسلط بر راه . شتابنده . تندرو راه شناس : چو سیصد پرستار با ماهروی برفتند شادان دل و راهجو