ترجمه مقاله

خم

xam

۱. قسمت دارای پیچیدگی در معبر؛ پیچ.
۲. (صفت) کج؛ خمیده.
۳. (بن مضارعِ خمیدن) = خمیدن
۴. [قدیمی] چین‌و‌شکن زلف، گیسو، کمند، و مانندِ آن؛ پیچ‌و‌تاب.
۵. [قدیمی] طاق ایوان و عمارت.
۶. [قدیمی] خانۀ زمستانی.
۷. [قدیمی] خمیدگی.
⟨ خم‌اندرخم: [قدیمی] پیچ‌در‌پیچ؛ شکن‌در‌شکن.
⟨ خم خوردن: (مصدر لازم) [قدیمی] خم ‌شدن؛ کج شدن؛ تا شدن.
⟨ خم‌ دادن: (مصدر متعدی)
۱. خم ‌کردن؛ کج‌ کردن؛ تا دادن.
۲. (مصدر لازم) [قدیمی] خم شدن؛ کج شدن؛ تا شدن.
⟨ خم‌و‌چم: [عامیانه]
۱. عشوه ‌و ‌ناز.
۲. فوت‌و‌فن.

۱. انحنا، خمیدگی، قوس
۲. کج، کجی، اعوجاج، مقوسگونه، ناراستی ≠ راستی
۳. پیچ، تاب، شکن، شکنج
۴. خن، خانه(زمستانی)

ترجمه مقاله