لغتنامه دهخدا
خواء. [ خ َ ] (ع مص ) پیاپی شدن گرسنگی بر کسی . || آتش ندادن آتش زنه . یقال : خوی الزند. || خالی شدن خانه از اهل خود. منه : «خوت الدار» یا «خویت الدار خیاً، خویاً، خواه ٔ، خوایةً». || ویران شدن و خراب شدن . || تهی شدن شکم زن بزادن بچه . یقال : «خوت المراءة» یا «خویت المراءة خ