ترجمه مقاله

خواباندن

xābāndan

۱. کسی را خواب کردن؛ به خواب بردن.
۲. [عامیانه، مجاز] بستری کردن.
۳. مجبور یا کمک به دراز کشیدن دیگری کردن.
۴. [عامیانه، مجاز] متوقف یا تعطیل کردن.
۵. [عامیانه، مجاز] سپردن چیزی به جایی برای تعمیر آن.
۶. [عامیانه، مجاز] خَم کردن به حالت افقی: پشت کفشش را خوابانده بود.
۷. [عامیانه، مجاز] آرام کردن.
۸. قرار دادن چیزی در یک مایع برای تغییر ویژگی آن.

۱. خواب کردن
۲. خوابانیدن ≠ بیدار کردن
۳. از کار انداختن، تعطیل کردن، راکد کردن
۴. باز داشتن، واداشتن
۵. آرام کردن، فرو نشاندن
۶. از کارانداختن، راکد کردن
۷. بستری کردن
۸. ذخیره کردن، انباشتن، انبار کردن
۹. ویران کردن، خراب

ترجمه مقاله