خواتای نامکلغتنامه دهخداخواتای نامک . [ خ ُ م َ ] (اِخ ) خدای نامه . رجوع به ص 333، 338، 390 مزدیسنا و «خدای نامه » شود.
خواطیلغتنامه دهخداخواطی . [ خ َ ] (ع اِ) ج ِ خاطی . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). رجوع به خاطی شود.- امثال :مع الخواطی سهم صائب ؛ در حق کسی گویند که بیشتر خطا کند و گاه صواب آرد. (منتهی الارب ).
خوثاءلغتنامه دهخداخوثاء. [ خ َ ] (ع ص ، اِ) زن خردسال نازک اندام . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
خوثاءلغتنامه دهخداخوثاء. [ خ َ ] (ع ص ) زن ممتلی . (منتهی الارب ). || زن مأنوس . زن مألوف . || زن فروهشته شکم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
خدالغتنامه دهخداخدا. [ خ ُ ] (اِخ ) نام ذات باری تعالی است همچو «اله » و «اﷲ». (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). در حاشیه ٔ برهان قاطع در وجه اشتقاق این کلمه چنین آمده است : پهلوی متأخر xvatay ، پهلوی اشکانی xvatadh ،