فرهنگ فارسی عمید
۱. درخواست کردن؛ طلب کردن؛ طلبیدن.۲. میل داشتن.۳. قصد داشتن.۴. [عامیانه] دوست داشتن.۵. فراخواندن.۶. لازم داشتن: یک فروشندۀ خوب برای مغازه میخواهم.۷. [عامیانه] انتظار داشتن.۸. [قدیمی] آرزو داشتن.۹. [قدیمی] اراده کردن.⟨ خواهناخواه: ‹خواهو