لغتنامه دهخدا
ازیب . [ اَ ی َ ] (ع اِ) نشاط. (مؤید الفضلاء). شادمانی . (منتهی الارب ). خوشوقتی . || باد جنوب ، یا باد نکبا که میان صبا و جنوب وزد. (منتهی الارب ). باد کژ که آنرا نکبا گویند. آن باد که میان صبا و جنوب آید. (مهذب الاسماء). و آن باد مهلک است . (مؤید الفضلاء). || خارپشت . (من