ترجمه مقاله

خون خواهی

xunxāhi

به انتقام خون کسی که کشته شده قاتل او را کشتن یا خواهان مجازات او شدن.

ابوطفیل

لغت‌نامه دهخدا

ابوطفیل . [ اَ طُ ف َ ] (اِخ ) عامربن واثلة الکنانی المکی و بعضی نام او را عمروبن واثلة گفته اند و نسب او این است عامربن واثلةبن عبداﷲبن عمروبن جحش بن حری . به سال احد بزاد و هشت سال از حیات رسول صلوات اﷲعلیه را دریافت و بزمان خلافت علی علیه السلام بکوفه شد و مصاحبت آن حضرت گ

خون

لغت‌نامه دهخدا

خون . (اِخ ) قریه ای است چهار فرسنگ بیشتر میانه ٔ شمال و جنوب بشگان . (فارسنامه ٔ ناصری ). این نقطه در فرهنگ جغرافیایی ایران چنین آمده است : دهی است از دهستان بوشگان بخش خورموج شهرستان بوشهر و شمال خاوری خورموج کنار راه مالرو عمومی برازجان به بوشگان . این دهکده کوهستانی و گرم

خون

لغت‌نامه دهخدا

خون . [ خ َ ] (ع مص ) دغلی . ناراستی کردن . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). خیانت کردن . شرایط امانت بجا نیاوردن . مقابل امانت ورزیدن . (یادداشت بخط مؤلف ).خیانة. خانة. مخانة. یقال : خان الرجل الامانة؛ نادرستی کردآن مرد در امانت و یقال : خانه العهد؛ نادرستی

ترجمه مقاله