توزیع خیدوchi square distributionواژههای مصوب فرهنگستانتوزیع احتمال مجموع مربعات تعدادی ثابت از متغیرهای تصادفی مستقل بهنجار/ نرمال استاندارد
مقطع نوع HH-type sectionواژههای مصوب فرهنگستانمدل زمین سهلایهای که در آن لایة میانی رساناتر از لایههای رویی و زیری است
خیزران بلدیلغتنامه دهخداخیزران بلدی . [ خ َ زُ / زَ ن ِ ب َ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )مورد اسفرم را گویند و آن آس بری است گرم و خشک . (برهان ) (از آنندراج ). مورد اسپرم . (یادداشت مؤلف ).
خیمه ٔ بلندلغتنامه دهخداخیمه ٔ بلند. [ خ َ / خ ِ م َ / م ِ ی ِ ب ُ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان . فلک . گردون : چند گردی گردم ای خیمه ٔ بلندچند تازی روز و شب همچون لوند.<p class="a
خیلغتنامه دهخداخی .(اِ) خیک . مشک . کیسه . چرم و آوند پوستی برای حمل آب . (از ناظم الاطباء). مخفف خیک است و آن اعم است از خیک سقایان و خیک ماست . (از برهان قاطع) : می خورم تا چو نار بشکافم می خورم تا چوخی برآماسم . ابوشکوربلخی .ب
خیلغتنامه دهخداخی . (اِ) مخفف «خین » و «خیم » که خون و لعاب غلیظ بینی و دهن باشد. (از لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ).
خیلغتنامه دهخداخی . (اِ) نام حرف بیست و چهارم از حروف یونانی و نماینده ٔ ستاره ٔ قدر بیست و دوم و صورت آن این است «x». (یادداشت مؤلف ).
خیلغتنامه دهخداخی . [ خ َی ی ] (ع مص ) مصدر دیگر خواء. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). رجوع به خواء شود.
داود بلخیلغتنامه دهخداداود بلخی . [ وو دِ ب َ ] (اِخ ) از قدماء مشایخ خراسان است . از مردم دهی از دههای بلخ . (نفحات الانس چ کتابفروشی سعدی ص 50 و چ قدیم ص 36).
داود التنوخیلغتنامه دهخداداود التنوخی . [ وو دُت ْ ت َ خی ی ] (اِخ )رجوع به داودبن الهیثم و روضات الجنات ص 276 شود.
دده مطبخیلغتنامه دهخدادده مطبخی . [ دَ دَ / دِ م َ ب َ ] (اِ مرکب ) دده ٔ مطبخی . کنیز که در آشپزخانه کار کند.
دره ناخیلغتنامه دهخدادره ناخی . [ دَ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اورامان بخش زراب شهرستان سنندج . واقع در 27هزارگزی شمال باختری زراب و 2هزارگزی خاور راه اتومبیل رو مریوان به زراب ، با 150 تن سک