خیابانلغتنامه دهخداخیابان . (اِ) گلزار. (ناظم الاطباء). || چمن . (یادداشت مؤلف ). || رسته ای که در باغ می سازند برای عبور و مرور و کنارهای آنرا گل کاری می کنند. (از ناظم الاطباء). راهی که در میان صحن چمنها باشد. (آنندراج ). روشی که در باغها می سازند و در میان آن راه دارند. راه ساخته و بیشتر در
خیابانلغتنامه دهخداخیابان . (اِخ ) دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه ٔ شهرستان مشهد واقع درنه هزارگزی جنوب خاوری مشهد بر سر راه شوسه ٔ عمومی مشهد به سرخس با 1261 تن سکنه . آب آن از رودخانه است و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری و راه اتومبیل رو می باش
خیابانلغتنامه دهخداخیابان . (اِخ ) دهی است از دهستان مشهد ریزه میان ولایت باخرز بخش طیبات شهرستان مشهد. واقع در16 هزارگزی باختر طیبات و 2 هزارگزی جنوب اتومبیل روطیبات به شهرنو با 295 تن سکنه .
خابانلغتنامه دهخداخابان . (اِخ ) یکی از سرداران ایرانی که ازجانب رستم بن فرخ زاد بجنگ مثنی بن حارثه و ابوعبیده ٔ ثقفی به حیره شد و بر دست مسلمانان اسیر گشت و سرانجام در جنگ کشته شد. (از تاریخ گزیده چ عکسی ص 174).
پَسُوکگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی ولگرد ، خیابان گرد، به کسی اطلاق میگردد که زیاد از خانه بیرون میرود و به همه جا سر میزند و سرک میکشد.
چولیلغتنامه دهخداچولی . [ چ َ / چُو ] (ص نسبی ) در نسبت کلمه ای است که در اعلام ربودن چیزی بکار رود. و یا تباه کردن آن . || (حامص ) و متعاقب پاره کردن بادبادک و احیاناً بر هم زدن بازی را در عرف کودکان خیابان گرد گویند. این عمل مورد کودکان فریاد زنند. «چولی حل
خیابانلغتنامه دهخداخیابان . (اِ) گلزار. (ناظم الاطباء). || چمن . (یادداشت مؤلف ). || رسته ای که در باغ می سازند برای عبور و مرور و کنارهای آنرا گل کاری می کنند. (از ناظم الاطباء). راهی که در میان صحن چمنها باشد. (آنندراج ). روشی که در باغها می سازند و در میان آن راه دارند. راه ساخته و بیشتر در
خیابانلغتنامه دهخداخیابان . (اِ) گلزار. (ناظم الاطباء). || چمن . (یادداشت مؤلف ). || رسته ای که در باغ می سازند برای عبور و مرور و کنارهای آنرا گل کاری می کنند. (از ناظم الاطباء). راهی که در میان صحن چمنها باشد. (آنندراج ). روشی که در باغها می سازند و در میان آن راه دارند. راه ساخته و بیشتر در
خیابانلغتنامه دهخداخیابان . (اِخ ) دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه ٔ شهرستان مشهد واقع درنه هزارگزی جنوب خاوری مشهد بر سر راه شوسه ٔ عمومی مشهد به سرخس با 1261 تن سکنه . آب آن از رودخانه است و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری و راه اتومبیل رو می باش
خیابانلغتنامه دهخداخیابان . (اِخ ) دهی است از دهستان مشهد ریزه میان ولایت باخرز بخش طیبات شهرستان مشهد. واقع در16 هزارگزی باختر طیبات و 2 هزارگزی جنوب اتومبیل روطیبات به شهرنو با 295 تن سکنه .
خیابانفرهنگ فارسی عمید۱. معبر عمومی در شهرها که مردم از طرفین آن و وسایل نقلیه در وسط آن رفتوآمد میکنند.۲. [قدیمی] راه راست و هموار در باغ.
چهارخیابانلغتنامه دهخداچهارخیابان . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) جائی که دو خیابان یکدیگر را قطع کنند. میدانی که چهار خیابان ازچهار سو به آن منتهی شود. رجوع به چارخیابان شود.
خیابانلغتنامه دهخداخیابان . (اِ) گلزار. (ناظم الاطباء). || چمن . (یادداشت مؤلف ). || رسته ای که در باغ می سازند برای عبور و مرور و کنارهای آنرا گل کاری می کنند. (از ناظم الاطباء). راهی که در میان صحن چمنها باشد. (آنندراج ). روشی که در باغها می سازند و در میان آن راه دارند. راه ساخته و بیشتر در
خیابانلغتنامه دهخداخیابان . (اِخ ) دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه ٔ شهرستان مشهد واقع درنه هزارگزی جنوب خاوری مشهد بر سر راه شوسه ٔ عمومی مشهد به سرخس با 1261 تن سکنه . آب آن از رودخانه است و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری و راه اتومبیل رو می باش
خیابانلغتنامه دهخداخیابان . (اِخ ) دهی است از دهستان مشهد ریزه میان ولایت باخرز بخش طیبات شهرستان مشهد. واقع در16 هزارگزی باختر طیبات و 2 هزارگزی جنوب اتومبیل روطیبات به شهرنو با 295 تن سکنه .
چارخیابانلغتنامه دهخداچارخیابان . (اِ مرکب ) میدانی که از شمال و جنوب و مشرق و مغرب آن خیابان ممتد باشد. میدانی که از چهار سمت بخیابان متصل است و از هر طرف آن خیابانی امتداد یافته است . || محل تقاطع چهار خیابان که بر یکدیگر عمود باشند. آنجا که دو خیابان تقاطع کنند.