خیالاتیلغتنامه دهخداخیالاتی . [ خ َ / خیا ] (ص نسبی ) صاحب سؤظن بسیار در تداول عوام . آنکه پیش خود تصورات بی معنی می کند. آنکه او را پندارهای بی معنی و توهمات نابجاست . (یادداشت بخط مؤلف ). وسواسی . (ناظم الاطباء).
خلاطیلغتنامه دهخداخلاطی . [ خ ِ ] (اِخ ) محمدبن عبادبن ملک داود خلاطی ، ملقب به صدرالدین . از فقیهان حنفی بود. از کتب اوست : «تلخیص الجامع الکبیر» در فقه و «مقصد المسند» (مختصریست بر مسند امام ابوحنیف ) و «تعلیق بر صحیح مسلم ». (از اعلام زرکلی چ 1 ج <span clas
علی خلاطیلغتنامه دهخداعلی خلاطی . [ ع َ ی ِ خ َل ْ لا ] (اِخ ) ابن احمدبن علی بن عبدالمنعم ، مشهور به ابن هبل و خلاطی و ملقّب به مهذب الدین و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به ابن هبل و مآخذ ذیل شود: معجم المؤلفین ج 7 ص 21. فهرس المؤل
علی خلاطیلغتنامه دهخداعلی خلاطی . [ع َ ی ِ خ َل ْ لا ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن خلاطی حنفی قادوسی ، مشهور به ابن رکابی . رجوع به علی قادوسی شود.
خیالپرستفرهنگ مترادف و متضاد۱. خیالاتی، خیالاندیش، خیالباف، خیالبند، خیالساز، موهومپرست ۲. دلباخته، عاشق ۳. شاعر ≠ حقیقتگرا، واقعگرا
متوهم شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. گمان بردن، خیال کردن، خیالاتی شدن، وهمزده شدن، بهوهم افتادن، دچار وهم شدن ۲. ترسیدن، هراسیدن، وهم برداشتن
مشتاقفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عواطف عام غیور، باحرارت، پرشور، متعصب، پرجنبوجوش سودایی، خیالاتی، احساساتی، عاطفی، عاشقپیشه، تشنه، ملتهب