گاوآهنفرهنگ فارسی عمیدآلتی با تیغۀ سنگین که سر آن را به گردن گاو میبندند و با آن زمین را شخم میزنند؛ خیش؛ خیج؛ آهنجفت؛ آهنشیار.
کلاتهلغتنامه دهخداکلاته . [ ک َ ت َ / ت ِ ] (اِ) قلعه یا دهی کوچک که بربلندی ساخته باشند. (برهان ) (غیاث ). دیهای کوچک . (صحاح الفرس ). هر شهر و حصار که بربالای کوه و پشته ٔ بلند ساخته باشند. (انجمن آرا) (آنندراج ) : کردش اندر خبک د