ترجمه مقاله

خیره

xire

۱. ویژگی حالت چشم هنگام بادقت نگاه کردن به یک چیز.
۲. (قید) [مجاز] با حالت فرومانده از حیرت و شگفتی؛ باسرگشتگی؛ باحیرت: ◻︎ ملک در سخن گفتنش خیره ماند / سر دست فرماندهی برفشاند (سعدی۱: ۴۹).
۳. خیره‌کننده.
۴. [قدیمی] بی‌سبب؛ به‌بیهودگی: ◻︎ هر که تواند که فرشته شود / خیره چرا باشد دیو و ستور (انوری: ۶۵۴).
۵. (صفت) [قدیمی، مجاز] بی‌پروا؛ گستاخ؛ سرکش؛ بی‌شرم: ◻︎ همه پیش من جنگجوی آمدند / چنان خیره و پوی‌پوی آمدند (فردوسی: ۱/۲۲۳).
۶. (اسم) (زیست‌شناسی) [قدیمی] = خِیری
⟨ خیره شدن: (مصدر لازم)
۱. از روی حیرت و شگفتی به چیزی چشم دوختن.
۲. [قدیمی] حیران و متحیر شدن.
⟨ خیره ‌کردن (ساختن): (مصدر متعدی)
۱. حیران و سرگردان ساختن.
۲. [قدیمی، مجاز] به شگفتی انداختن.

۱. پررو، سرکش، گستاخ، لجوج
۲. پریشانخاطر، حیران، سرگشته، شگفتزده، مبهوت، متحیر، متعجب
۳. ترسان، متوحش
۴. ابله، احمق، نادان ≠ دانا
۵. باطل، بیهوده، عبث، هرز
۶. تاریک، تیره، مظلم ≠ روشن

ترجمه مقاله