ترجمه مقاله

خیلتاش

xeyltāš

۱. هریک از سپاهیان یا سربازانی که در یک دسته باشند؛ هم‌قطار؛ هم‌گروه.
۲. فرماندهِ سپاهیان: ◻︎ دل بازده به خوشی ورنه ز درگه شه / فردات خیلتاشی ترک آورم تتاری (منوچهری: ۱۱۰).
۳. پیک حکومتی.

۱. همکار، همقطار
۲. همخیل، همطایفه
۳. فراش، محصل، پیک
۴. سپهدار، صاحبسپاه، امیرلشکر
۵. سپاهی، لشکری

ترجمه مقاله