داءلغتنامه دهخداداء. (ع مص ) بیمار گردیدن . (منتهی الارب ). دَوَء. (منتهی الارب ). دردمند شدن . (دهار).
داءلغتنامه دهخداداء. (ع اِ) آزار. بیماری . (منتهی الارب ) (دهار). مرض . علت . (غیاث ). درد. (دهار). رنج . مقابل صحّت . وَصَب . (منتهی الارب ). علة تحصل بغلبة الاخلاط علی بعض . (تعریفات ). ج ، ادواء. (منتهی الارب ): رجل داء؛ مرد بیمار. مردی دردمند. (مهذب الاسماء) : <br
کشتی مردهdead ship, dead, cold ship, dead ship condition, dead condition, cold ship conditionواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن، پیشران اصلی و دیگهای بخار و سایر دستگاههای حرکتی کشتی، بهدلیل نبودِ منبع تغذیه، کار نمیکنند متـ . وضعیت کشتی مرده
نقطۀ مرگ پایینbottom dead centre, BDC, lower dead centre, LDC, inner dead centreواژههای مصوب فرهنگستانپایینترین نقطۀ قرارگیری پیستون که در آن محور دستهپیستون و محور طولی پیستون همراستا میشوند
درجهـ روزرشدgrowing degree day, degree dayواژههای مصوب فرهنگستانمجموع دماهای بالاتر از صفر پایه (base temperature) در هریک از مراحل رشدونمو گیاه
خط کورdead-end siding, dead-end trackواژههای مصوب فرهنگستانخطی در ایستگاه راهآهن که از خط اصلی جدا شده و در پایان آن سپر انتهایی نصب شده است
داءالذئبلغتنامه دهخداداءالذئب . [ ئُذْ ذِ ] (ع اِ مرکب )گرسنگی . جوع . گرسنگی که دور نتوان کرد. داءالکلب .
داءالکلبلغتنامه دهخدادأالکلب . [ ئُل ْ ک َ ] (ع اِ مرکب ) هاری . جنون سبعی . نوعی از مانیاست لکن گاهی بدخویی کند و گاهی مهربانی نماید و چاپلوسی کند همچون خوی سگان . صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: داء کلب عبارت است از جنون سبعی آنچنانی که با خشمی آمیخته ببازیچه و عبث آلوده است همچنانکه در طبیعت س
داءالاسدلغتنامه دهخداداءالاسد. [ ئُل ْ اَ س َ ] (ع اِ مرکب ) جذام . (غیاث ) (آنندراج ) (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: داء اسد عبارت از جذام است . و وجه تسمیه آن است که شخص مبتلا به این بیماری چهره اش بچهره ٔ شیر (درنده ٔ معروف ) مانند شود و یا آنکه این مرض اکثر عارض شیر گرد
داءالبطنلغتنامه دهخداداءالبطن . [ ئُل ْ ب َ ] (ع اِ مرکب ) جوع گاوی . داءالذئب . || فتنه ٔ عمیاء. || درد شکم . شکم درد.
داءالذئبلغتنامه دهخداداءالذئب . [ ئُذْ ذِ ] (ع اِ مرکب )گرسنگی . جوع . گرسنگی که دور نتوان کرد. داءالکلب .
داءالکلبلغتنامه دهخدادأالکلب . [ ئُل ْ ک َ ] (ع اِ مرکب ) هاری . جنون سبعی . نوعی از مانیاست لکن گاهی بدخویی کند و گاهی مهربانی نماید و چاپلوسی کند همچون خوی سگان . صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: داء کلب عبارت است از جنون سبعی آنچنانی که با خشمی آمیخته ببازیچه و عبث آلوده است همچنانکه در طبیعت س
داءالاسدلغتنامه دهخداداءالاسد. [ ئُل ْ اَ س َ ] (ع اِ مرکب ) جذام . (غیاث ) (آنندراج ) (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: داء اسد عبارت از جذام است . و وجه تسمیه آن است که شخص مبتلا به این بیماری چهره اش بچهره ٔ شیر (درنده ٔ معروف ) مانند شود و یا آنکه این مرض اکثر عارض شیر گرد
داءالبطنلغتنامه دهخداداءالبطن . [ ئُل ْ ب َ ] (ع اِ مرکب ) جوع گاوی . داءالذئب . || فتنه ٔ عمیاء. || درد شکم . شکم درد.
درداءلغتنامه دهخدادرداء. [ دَ ] (اِخ ) ریگ توده ای بوده است مر عرب را. (از منتهی الارب ).- ابوالدرداء و ام الدرداء؛ از صحابیان بوده اند. رجوع به ابولدرداء و ام الدرداء در ردیفهای خود شود.|| کتیبه و سپاهی بوده است عرب را. (از ذیل اقرب الموارد از لسان ).
درداءلغتنامه دهخدادرداء. [ دَ ] (ع ص ) مؤنث أدرد. بی دندان . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، دُرْد. (از اقرب الموارد). || ناقة درداء؛ ماده شتر کلان سال ، یا آنکه دندانهایش از پیری به بن دندان نشسته باشد. (منتهی الارب ). ناقه ای که هنگام گاز گرفتن دندانهای خود را به «دردر» و بن دندان
حبةالسوداءلغتنامه دهخداحبةالسوداء. [ ح َب ْ ب َ تُس ْ س َ ] (ع اِ مرکب ) شونیز. نانخواه . شینیز. شونوز. شهنیز. حبةالمبارکة. کبودان . کِرنج . سویداء. کلونجی .(فهرست مخزن الادویه ). سیاه تخمه . سیاه دانه . حبةالبراکة. غرفج . خونجک . بوغنج . || صاحب مخزن در فهرست گوید: حب ّ (؟) السوداء، شونیز است و تش
حداءلغتنامه دهخداحداء. [ ح ِدْ دا ] (اِخ ) نام وادئی میان جده و مکه . بدانجا قلعه و نخلستانی است و سپس آنجا را حد مینامیدند. (معجم البلدان ).
حداءلغتنامه دهخداحداء. [ ح َدْ دا ](اِخ ) نام قبیله ای است . (مهذب الاسماء). بطنی از بنی مراد است . (سمعانی 159). و گاهی حدا بقصر خوانند.