داتورهلغتنامه دهخداداتوره . [ رَ / رِ ] (اِ) تاتوره . تاتوله جوزماثل .(تذکره ٔ ضریر انطاکی ص 154). رجوع به تاتوره شود.
دوتارهلغتنامه دهخدادوتاره . [ دُ رَ / رِ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) دوتار. دوتا. سازی است ایرانی . (یادداشت مؤلف ). || دوتاره ٔ کربرکه ای ؛ قماشی که از هند می آورده اند. (یادداشت مؤلف ) : چندی راه هندوستان پیموده مانند شمسی دو سالوی و ساغری
گوزکنالغتنامه دهخداگوزکنا. [ ک ُ ] (اِ) یعنی جوز زمین ، چه کنا به معنی زمین هم آمده است ، و آن چیزی است که به هندی داتوره و عوام تاتوله و به عربی جوز ماثل و جوز ماثم و جوز ماثار و جوز مائل و جوز مقاتل و جوززب گویند. (برهان ).