دواحیللغتنامه دهخدادواحیل . [ دَ ] (ع اِ) ج ِ داحول . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج ِ داحول ، پای دام صیاد که برای شکار گورخر بر زمین فرونشاند گویا که آن گورخر رانده شده است بهر شکار. (آنندراج ). رجوع به داحول شود.
دام داهوللغتنامه دهخدادام داهول . (اِ مرکب ) حباله . (مهذب الاسماء). دام داخول . دام داحول : الاحتبال ؛ بدام داهول صید کردن .(تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). رجوع به داهول و داحول و داخول و نیز رجوع به شعوری ج 1 ص 419 شود.
داخلفرهنگ فارسی عمید۱. =داحول۲. درگاه پادشاهان.۳. جایی که در جلو سراپردۀ خاص پادشاه ترتیب دهند که از آنجا کسی بیاجازه عبور نکند.
دام و داهللغتنامه دهخدادام و داهل .[ م ُ هَُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) دام و داهول . رجوع به داهل و داهول و داحول و نیز رجوع به دام شود.
دام و داهوللغتنامه دهخدادام و داهول . [ م ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) (از اتباع ) مرکب از دام و داهول . دام داهول ؛ احبولة. رجوع به دام و نیز رجوع به داهول و داحول شود.