لغتنامه دهخدا
داخس . [ خ ِ ] (ع اِ) خوی درد. گوشه . داحس . داحوس . ورم حاری که عارض شود انگشت را در نزدیکی ناخن با دردی سخت و آن را به فارسی کژدمه گویند. عقربک . آماس صلب که اندر بن ناخن باشد آن را داخس گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). آماسی بود گرم و دردناک و با ضربان اندر حوالی ناخن و درد آ