دادستانیلغتنامه دهخدادادستانی . [ س ِ ] (حامص مرکب ) انتقام . عمل دادستاندن . دادخواهی . || در اصطلاح دادگستری منصب و وظیفه ٔ قضائی مدعی العموم . || (اِ مرکب ) دادسرا.
دودستانلغتنامه دهخدادودستان . [ دُ دَ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح جانورشناسی ) جانورانی که دو دست دارند. (لغات فرهنگستان ).
دادستانلغتنامه دهخدادادستان . [ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) مرکب از «داد» به معنی عدل و «ستان » از ادات اتصاف به مکان ، یعنی محل داد وجای داد. در پهلوی دادستان لغةً به معنی جای داوری و مجازاً به معنی فتوی و قانون است . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ) :</s
دادستانلغتنامه دهخدادادستان . [ س ِ ] (نف مرکب ) ستاننده ٔ داد. گیرنده ٔ داد. منتقم . (دهار) (مهذب الاسماء). انتقام گیرنده . دادر. (برهان ). مجری عدل . دادرس . (برهان ). دادگیر. (انجمن آرا) : ناله ٔ خاقنی اگر دادستان شد از فلک ناله ٔ من نبست غم دادستان من کجا.
مدعی العمومیلغتنامه دهخدامدعی العمومی . [ م ُدْ دَ عِل ْ ع ُ ] (حامص مرکب ) دادستانی . (لغات فرهنگستان ). رجوع به دادستانی شود.
دادطلبیلغتنامه دهخدادادطلبی . [ طَ ل َ ] (حامص مرکب ) عمل دادطلب . تظلم . دادخواهی . || دادستانی . ستاندن داد مظلوم از ظالم .
دمیتریفلغتنامه دهخدادمیتریف . [ دِ ی ِف ْ ] (اِخ ) ایوان ایوانویچ . از گویندگان نامدار روسیه بود. وی به سال 1760 م . بدنیا آمد و به سال 1837 م . درگذشت . او در اول به خدمت ارتش درآمد و بعدها به مقام دادستانی و نظارت عدلیه رسید.
محسنلغتنامه دهخدامحسن . [ م ُ س ِ ] (اِخ ) (سیدمحسن محلاتی ) صدر الاشراف . متولد 1288 هَ . ق . فرزند سید حسین فخرالذاکرین از روضه خوانان محلات بود. وی ابتدا از طلاب مدرسه ٔ حاج ابوالحسن معمار اصفهانی (صنیعالملک ) بود و بعد خود را به دربار نزدیک گردانید و معلم