دادنامهلغتنامه دهخدادادنامه . [ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) ورقه ٔ حکمیه . ورقه ٔ متضمن رأی یا حکم دادگاه .
حکم نامهفرهنگ فارسی عمید۱. رٲی و حکمی که از جانب حاکم، قاضی، یا دادگاه نوشته شود.۲. کاغذی که حکم دادگاه بر آن نوشته شده؛ دادنامه.
ورقةلغتنامه دهخداورقة. [ وَ رَ ق َ ] (ع اِ) یکی ورق . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). یک برگ . یک ورق کاغذ و کتاب و مکتوبه . (فرهنگ فارسی معین ). ج ، ورقات . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).- ورقه ٔ سلیمانیه ؛ ورقه ای که بر دو روی آن بیست سطر نوشته باشند بر هر روی
رویدادنامهchronicleواژههای مصوب فرهنگستانشرح دقیق حوادث و وقایع به ترتیب تاریخ و بدون تحلیل و تفسیر متـ . وقایعنامه