دارالامارهفرهنگ فارسی عمید۱. سرای امیر؛ قصر فرمانروا.۲. مقر فرماندار؛ ادارۀ حکومتی.۳. شهری که والی یا امیر در آن اقامت دارد.
دارالامارهفرهنگ فارسی معین( ~. اِ رَ) [ ع . دارالامارة ] (اِمر.) 1 - سرای امیر. 2 - شهرِ محل اقامت امیر یا سلطان .
دارالامارةلغتنامه دهخدادارالامارة. [ رُل ْ اِ رَ ] (ع اِ مرکب ) خانه ٔ امیر. حاکم نشین . ارگ . شهری که فرماندهی ایالت در آن است . مقر فرماندار : در هر جانب دارالاماره دیوانی مرتب . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 52).
دارالامارةلغتنامه دهخدادارالامارة. [ رُل ْ اِ رَ ] (ع اِ مرکب ) خانه ٔ امیر. حاکم نشین . ارگ . شهری که فرماندهی ایالت در آن است . مقر فرماندار : در هر جانب دارالاماره دیوانی مرتب . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 52).
دوتپهلغتنامه دهخدادوتپه . [ دُ ت َپ ْ پ َ / پ ِ ] (اِخ ) نام قریه ای است در کوهستان کشمیر و دارالاماره ٔ حاکم کاکاووبنسایست و این دو طایفه شست هزار خانه اند. (انجمن آرا) (آنندراج ).
رأس الطاقلغتنامه دهخدارأس الطاق . [ رَءْ سُطْ طا ] (اِخ ) نام بازار بزرگ و وسیعی بوده است در سمرقند و زیر قلعه ٔ مسجد و دارالاماره قرار داشت . (از ترجمه ٔ سرزمین های خلافت شرقی لسترنج ص 393).