دارالشوریلغتنامه دهخدادارالشوری . [ رُش ْ شورا ] (ع اِ مرکب ) جایی که در آن مینشینند و درباره ٔ امور کشور مشورت می کنند. رجوع به مجلس شورا شود.
دارالشوریفرهنگ فارسی عمید۱. [منسوخ] جایی که سران مملکت یا نمایندگان مردم بنشینند و در امور کشور مشورت کنند؛ کنکاشستان.۲. [قدیمی] جای کنکاش و مشورت.۳. مجلس شورای ملی؛ پارلمان.
مدیرلغتنامه دهخدامدیر. [ م ُ ] (ع ص ) (از «د و ر») گرداننده . آنکه می گرداند. دوردهنده . (یادداشت مؤلف ). نعت فاعلی است از اداره . رجوع به اداره شود. || در تداول ، اداره کننده . کسی که کاری را اداره می کند. مباشر. رئیس . (از ناظم الاطباء). سرکار. کارگردان . (یادداشت مؤلف ). اداره کننده ٔ کا
ناصرالدین شاه قاجارلغتنامه دهخداناصرالدین شاه قاجار. [ ص ِ رُدْ دی هَِ ] (اِخ ) ابن محمد شاه بن عباس میرزابن فتحعلی شاه قاجار. چهارمین سلاطین قاجاریه است . وی در ششم ماه صفر سال 1247 هَ . ق . متولد و به سال 1313 پس از <span class="hl" dir="