دارفلفللغتنامه دهخدادارفلفل .[ ف ِ ف ِ ] (اِ مرکب ) شکوفه و بهار فلفل . آن را فلفل دراز نیز گویند. گرم و خشک است در سیم . (برهان ). دراروپای قرون وسطی آن را فیفاری لنگ نامیده اند و به فرانسوی پواورلنگ گویند. (حاشیه ٔ برهان چ معین ).
دارپلپللغتنامه دهخدادارپلپل . [ پ ِ پ ِ ] (اِ مرکب ) دارفلفل . که فلفل دراز نیز گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به دارفلفل شود.
فلفل دارلغتنامه دهخدافلفل دار.[ ف ِ ف ِ ] (اِ مرکب ) درخت فلفل . (لغت محلی شوشتر). دارپلپل . دارفلفل . رجوع به دارپلپل و دارفلفل شود.
عرق الذهبلغتنامه دهخداعرق الذهب . [ ع ِ قُذْ ذَ هََ ] (ع اِ مرکب ) دارپلپل . دارفلفل . فلفل دراز. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به دارفلفل و فلفل دراز شود.