دارموش کلالغتنامه دهخدادارموش کلا. [ ک َ ] (اِخ ) نام یکی از دهکده های مازندران است در نزدیکی چالوس . رجوع به دارمش کلا شود.
دارمش کلالغتنامه دهخدادارمش کلا. [ م ُ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان قشلاق کلارستاق بخش چالوس شهرستان نوشهر. در یکهزار و پانصدگزی باختر چالوس واقع و محلی است دشت ، معتدل ، مرطوب ، مالاریائی و دارای 80 تن سکنه است وآب آن از رودخانه چالوس تأمین میشود محصول آن برنج ، م
دارموش کلالغتنامه دهخدادارموش کلا. [ ک َ ] (اِخ ) نام یکی از دهکده های مازندران است در نزدیکی چالوس . رجوع به دارمش کلا شود.
سملغتنامه دهخداسم . [ س َ / س ُ / س ِم م ] (ع اِ) زهر. (برهان ). زهر قاتل . (آنندراج ) (منتهی الارب ). زهر. ج ، سموم . (مهذب الاسماء). السم هو الذی فقد المزاج لابالمضارة فقط بل بخاصیة فیه کالبیش . (قانون بوعلی ).- <span
کلالغتنامه دهخداکلا. [ ک َ ] (پسوند) به پارسی و تبری ، قریه و دیه و محله را نیز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). در بعض اسامی امکنه ٔ گیلان و مازندران این کلمه به آخر می پیوندد، و شاید در اصل قلعه ٔعربی همین کلمه باشد. مزید مؤخر امکنه چنانکه در: آرد کلا، آزادکلا، اثرکلا، اتی کلا، اجبارکلا، اح
دارموش کلالغتنامه دهخدادارموش کلا. [ ک َ ] (اِخ ) نام یکی از دهکده های مازندران است در نزدیکی چالوس . رجوع به دارمش کلا شود.