دارهاتلغتنامه دهخدادارهات . [ رِ ] (ع اِ) حوادث زمانه و حواجم آن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). دارهات الدهر؛ حوادث روزگار. (منتهی الارب ).
ذرعاتلغتنامه دهخداذرعات . [ ذَ رِ ] (ع اِ) ناقه های تیزرو و فراخ گام و دوردور گام گذارنده بر زمین . || قوائم ذَرِعات ؛ ای سریعات .
دارحوضلغتنامه دهخدادارحوض . [ ح ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ریمله بخش حومه ٔ شهرستان خرم آباد در 18هزارگزی باختر خرم آباد و یک هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ خرم آباد کوهدشت . جلگه . معتدل مالاریائی و دارای 240 تن سکنه است . آب آن از
درعثلغتنامه دهخدادرعث . [ دَ ع َ ] (ع ص ، اِ) کلانسال تن دار. (منتهی الارب ). شتر سالخورده و سنگین وزن . (از اقرب الموارد).