داروسایلغتنامه دهخداداروسای . (نف مرکب ، اِ مرکب ) ساینده ٔ دارو. کوبنده ٔ دارو || هاون . ظرفی که در آن مواد دارویی را بکوبند و بسایند و بیامیزند.
داروسایفرهنگ فارسی عمید۱. کسی که دارو میساید؛ سایندۀ دارو.۲. هاون یا ظرف دیگر که در آن دارو بکوبند یا بسایند.
درویشالغتنامه دهخدادرویشا. [ دَرْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فرد بخش لردگان شهرستان شهرکرد. واقع در 48هزارگزی خاور لردگان و 42 هزارگزی راه عمومی درویشا به لردگان ، با 241 تن سکنه . آب آن از چشم
درصاءلغتنامه دهخدادرصاء. [ دَ ](ع ص ) ماده شتری که از پیری دندان ریخته باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به دَرَص شود.
درگشائیلغتنامه دهخدادرگشائی . [ دَ گ ُ ] (حامص مرکب ) درگشودن . افتتاح در. باز و گشاده داشتن در. مفتوح داشتن باب . بازداشتن در خانه ، حفظ اعتبار و حیثیت وشخصیت و سابقه ٔ خانوادگی یا دیوانی را : هنرآموز کز هنرمندی درگشائی کنی نه دربندی .نظامی