ترجمه مقاله

داغ دل

dāqdel

کسی که مرگ عزیزی دیده باشد یا از حادثۀ ناگواری اندوهگین باشد؛ دارای دل داغ‌دار؛ شکسته‌دل؛ دل‌شکسته: ◻︎ زواره بیاورد از آن سو سپاه / یکی لشکری داغ‌دل کینه‌خواه (فردوسی: ۵/۳۸۱)، ◻︎ شبی از شبان داغ‌دل خفته بود / ز کار زمانه برآشفته بود (فردوسی: ۱/۱۶۸).

ترجمه مقاله