ترجمه مقاله

دانستن

dānestan

۱. دانایی و آگاهی داشتن.
۲. گمان کردن؛ پنداشتن؛ به حساب آوردن: ◻︎ گر از پیوند او فخریت نبوَد / چنین دانم که هم عاری نباشد (انوری: ۸۲۰).
۳. [قدیمی] تشخیص دادن: ◻︎ شب و روز در بحر سودا و سوز / ندانند زآشفتگی شب ز روز (سعدی۲: ۲۰۸).
۴. [قدیمی] شناختن.
۵. [قدیمی] توانستن.

۱. آگاهبودن، آگاهیداشتن، ، درجریانبودن، شناختن، فهمیدن، مطلعبودن، واقفبودن،
۲. آموختن، درک کردن، مطلعشدن، یادگرفتن

ترجمه مقاله