دانش پژوهلغتنامه دهخدادانش پژوه . [ ن ِ پ َ ] (نف مرکب ) پژوهنده ٔ دانش . که دانش پژوهد. که علم طلب کند. طالب عالم . جویای علم . خواهان دانش . دانشمند. طالب علم و خرد. (شرفنامه ٔ منیری ). علم جوینده . علم و فضل جوینده و طالب علم باشد. (برهان ). توسعاً دانشمند و عالم . دانشمند. (فرهنگ اسدی ) <span
دانش پژوهفرهنگ فارسی عمیدپژوهندۀ علم و دانش؛ طالب علم؛ جویای دانش؛ خواهان علم و فضل: ◻︎ چنین داد پاسخ که دانشپژوه / همی سر برافرازد از هر گروه (فردوسی: ۶/۹۴).
شهپروانۀ مشبکDanaus plexippusواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از شهپروانهایان و راستۀ پروانهسانان که دارای بالهایی حنایی درخشان با انشعابهای درختیشکل سیاه و درخشان است
دانشلغتنامه دهخدادانش . [ ن ِ ] (اِخ ) اسمش میرزا محمدرضی از سادات عالی درجات مشهد رضوی است . این چند شعر از او نوشته شده است :وعده ٔ همصحبتان رفته روز محشرست دیر می آید قیامت کشت تنهایی مرا.به کویش رفتم و در پای من خاری شکست آنجابحمداﷲ که شد تقریبی از بهر نشست آنجا.باغ را
دانشلغتنامه دهخدادانش . [ ن ِ ] (اِخ ) مرحوم میرزا حسین خان متخلص به دانش از فضلا و شعرای مشهورایران مقیم ترکیه که اغلب در استانبول و گاه نیز درآنکارا (آنقره ) اقامت داشت . وی را تألیفات عدیده است که اغلب آنها بترکی عثمانی است ، از جمله یکی «سرآمدان سخن » است در تراجم احوال پانزده نفر از مشا
دانشلغتنامه دهخدادانش . [ ن ِ ] (اِخ ) منشی دانش علیخان با برادر خود منشی رونق علیخان کتابت نواب سعادت علیخان حاکم خطه ٔ اود هندوستان داشت و در لکهنو (لکنهو) بزاد برآمده . این بیت ازوست :آن سلسله ٔ زلف مجنبان دگر ای باددر شور میاور دل شوریده ٔ ما را.(قاموس الاعلا
دانشلغتنامه دهخدادانش . [ ن ِ ] (اِخ ) میرزا تقی خان مستشار اعظم ملقب به ضیاءلشکر فرزند مرحوم میرزا حسین وزیر تفرشی است و در حدود سال 1288 هَ . ق . (1240 هَ . ش .) در تفرش تولد یافته است . سالها در خدمت میرزا یوسف مستوفی المم
دانش پژوهیلغتنامه دهخدادانش پژوهی . [ ن ِ پ َ ] (حامص مرکب ) عمل دانش پژوه . طلب علم . جستن دانش : بتعلیم دانش تنومند بادبدانش پژوهی برومند باد.نظامی .
scholarدیکشنری انگلیسی به فارسیمحقق، پژوهشگر، دانشمند، دانش پژوه، دانشور، ادیب، عضو فرهنگستان، اهل تتبع، شاگرد ممتاز، خردمند
رسالهنویسفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه نویس، دانشجوی دکترا، محقق، دانشپژوه، شخص جستجوگر
عالمدیکشنری عربی به فارسیدانشور , دانش پژوه , محقق , اهل تتبع , اديب , شاگر ممتاز , عالم , دانشمند , جهان , دنيا , گيتي , روزگار
scholarsدیکشنری انگلیسی به فارسیعالمان، محقق، پژوهشگر، دانشمند، دانش پژوه، دانشور، ادیب، عضو فرهنگستان، اهل تتبع، شاگرد ممتاز، خردمند
دانشلغتنامه دهخدادانش . [ ن ِ ] (اِخ ) اسمش میرزا محمدرضی از سادات عالی درجات مشهد رضوی است . این چند شعر از او نوشته شده است :وعده ٔ همصحبتان رفته روز محشرست دیر می آید قیامت کشت تنهایی مرا.به کویش رفتم و در پای من خاری شکست آنجابحمداﷲ که شد تقریبی از بهر نشست آنجا.باغ را
دانشلغتنامه دهخدادانش . [ ن ِ ] (اِخ ) مرحوم میرزا حسین خان متخلص به دانش از فضلا و شعرای مشهورایران مقیم ترکیه که اغلب در استانبول و گاه نیز درآنکارا (آنقره ) اقامت داشت . وی را تألیفات عدیده است که اغلب آنها بترکی عثمانی است ، از جمله یکی «سرآمدان سخن » است در تراجم احوال پانزده نفر از مشا
دانشلغتنامه دهخدادانش . [ ن ِ ] (اِخ ) منشی دانش علیخان با برادر خود منشی رونق علیخان کتابت نواب سعادت علیخان حاکم خطه ٔ اود هندوستان داشت و در لکهنو (لکنهو) بزاد برآمده . این بیت ازوست :آن سلسله ٔ زلف مجنبان دگر ای باددر شور میاور دل شوریده ٔ ما را.(قاموس الاعلا
دانشلغتنامه دهخدادانش . [ ن ِ ] (اِخ ) میرزا تقی خان مستشار اعظم ملقب به ضیاءلشکر فرزند مرحوم میرزا حسین وزیر تفرشی است و در حدود سال 1288 هَ . ق . (1240 هَ . ش .) در تفرش تولد یافته است . سالها در خدمت میرزا یوسف مستوفی المم
دانشلغتنامه دهخدادانش . [ ن ِ ] (اِمص ) اسم مصدر از دانستن . دانست . (فرهنگ نظام ). عمل دانستن . دانندگی . دانائی . علم و فضل و دانستن چیزی باشد. (برهان ). درایت . فقاهة. فقه . فضل . ادب . (صراح ). علم . حکمت . (زمخشری ) (دهار) (ترجمان القرآن ). حصول علم ثابت ، و در مراتب ، پژوهش است یعنی رفت
دانشلغتنامه دهخدادانش . [ ن ِ ] (اِخ ) اسمش میرزا محمدرضی از سادات عالی درجات مشهد رضوی است . این چند شعر از او نوشته شده است :وعده ٔ همصحبتان رفته روز محشرست دیر می آید قیامت کشت تنهایی مرا.به کویش رفتم و در پای من خاری شکست آنجابحمداﷲ که شد تقریبی از بهر نشست آنجا.باغ را
دانشلغتنامه دهخدادانش . [ ن ِ ] (اِخ ) مرحوم میرزا حسین خان متخلص به دانش از فضلا و شعرای مشهورایران مقیم ترکیه که اغلب در استانبول و گاه نیز درآنکارا (آنقره ) اقامت داشت . وی را تألیفات عدیده است که اغلب آنها بترکی عثمانی است ، از جمله یکی «سرآمدان سخن » است در تراجم احوال پانزده نفر از مشا
دانشلغتنامه دهخدادانش . [ ن ِ ] (اِخ ) منشی دانش علیخان با برادر خود منشی رونق علیخان کتابت نواب سعادت علیخان حاکم خطه ٔ اود هندوستان داشت و در لکهنو (لکنهو) بزاد برآمده . این بیت ازوست :آن سلسله ٔ زلف مجنبان دگر ای باددر شور میاور دل شوریده ٔ ما را.(قاموس الاعلا
دانشلغتنامه دهخدادانش . [ ن ِ ] (اِخ ) میرزا تقی خان مستشار اعظم ملقب به ضیاءلشکر فرزند مرحوم میرزا حسین وزیر تفرشی است و در حدود سال 1288 هَ . ق . (1240 هَ . ش .) در تفرش تولد یافته است . سالها در خدمت میرزا یوسف مستوفی المم
دانشلغتنامه دهخدادانش . [ ن ِ ] (اِمص ) اسم مصدر از دانستن . دانست . (فرهنگ نظام ). عمل دانستن . دانندگی . دانائی . علم و فضل و دانستن چیزی باشد. (برهان ). درایت . فقاهة. فقه . فضل . ادب . (صراح ). علم . حکمت . (زمخشری ) (دهار) (ترجمان القرآن ). حصول علم ثابت ، و در مراتب ، پژوهش است یعنی رفت