دباغتلغتنامه دهخدادباغت . [ دِ غ َ ] (ع مص ) آشگری . دباغة. پوست پیرایی . آش کردن . پوست پیراستن . آش نهادن . حرفه ٔ دباغ . دباغی . پیراستن چرم . پیرایش پوست . پیراستن و پاک کردن پوست . (غیاث اللغات ). دباغی کردن . پیراهش . پیراهیدن . دبغ. دباغ . (منتهی الارب ) : وآ
دباغت کردنلغتنامه دهخدادباغت کردن . [ دِ غ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پوست پیراستن . رجوع به دباغت و دباغی شود.
ضبغطیلغتنامه دهخداضبغطی . [ ض َ ب َ طا ] (ع اِ) کخ که بدان کودکان را ترسانند. ج ، ضَباغط. (منتهی الارب ). آنچه کودکان را بدان بترسانند. (مهذب الاسماء).
دباغت کردنلغتنامه دهخدادباغت کردن . [ دِ غ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پوست پیراستن . رجوع به دباغت و دباغی شود.
دباغیلغتنامه دهخدادباغی . [ دَب ْ با ] (حامص ) آشگری . دباغت . دباغت پوست . پیراهیدن پوست . پیراهش پوست . پیراستن پوست . دبغ. (منتهی الارب ).
منیئةلغتنامه دهخدامنیئة. [ م َ ءَ ] (ع اِ) پوست ترنهاده به جهت دباغت . || جای دباغت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
دباغت کردنلغتنامه دهخدادباغت کردن . [ دِ غ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پوست پیراستن . رجوع به دباغت و دباغی شود.