دبوریهلغتنامه دهخدادبوریه . [ دَب ْ بو ری ی َ ] (اِخ ) شهریست نزدیک طبریه . (منتهی الارب ). در ناحیه ٔ اردن بنزدیکی دریاچه ٔ طبریه قصبه ای است . (قاموس الاعلام ترکی ). از اعمال اردن است بحدود طبریه . (معجم البلدان ).
دبوریهواژهنامه آزاددبوریه لغت نامه دهخدا دبوریه . [ دَب ْ بو ری ی َ ] (اِخ ) شهریست نزدیک طبریه . (منتهی الارب ). در ناحیه ٔ اردن بنزدیکی دریاچه ٔ طبریه قصبه ای است . (قاموس الاعلام ترکی ). از اعمال اردن است بحدود طبریه . (معجم البلدان ).
دبورهلغتنامه دهخدادبوره . [ دِ رَ ] (اِخ ) از حکام بنی اسرائیل و از سال 1396 تا 1356 ق .م . حکم رانده است . (از قاموس الاعلام ترکی ). صاحب قاموس مقدس گوید: دبوره (بمعنی مگس عسل ) نبیه ای که در حکمت و تقوی و تدین معروف و بر اسر
دبورهلغتنامه دهخدادبوره . [ دِ رَ ] (اِخ ) نام دایه ٔ رفقه . وی چون موتش دررسید و درتحت بلوط بیت ایل مدفون گردید. (سفر پیدایش 35:8).
دبارةلغتنامه دهخدادبارة. [ دِ رَ ] (ع اِ) یکی از دبار. (منتهی الارب ). رجوع به دِبار شود. ج ، دبار. (منتهی الارب ). || کرد زمین . ج ، دبار.
ضبارةلغتنامه دهخداضبارة. [ ض َ رَ ] (ع اِ) استواری خلقت ، گویند: رَجل ذوضبارة؛ یعنی مرد گرداندام استوارخلقت . || گروه مردم . ج ، ضَبائر. (منتهی الارب ). || آس دست . (مهذب الاسماء).
دبرهلغتنامه دهخدادبره . [ ] (اِخ ) (بمعنی چراگاه ) شهریست در حدود یساکار و زبولون واقع. موقعش در دشت یزرعیل بدامنه ٔ کوه تابور و نزدیک قریه ٔ دبوریه حالیه واقع بوده است . (از قاموس کتاب مقدس ).