درماشلغتنامه دهخدادرماش . [ دُ ] (اِ مرکب ) مروارید درشت به اندازه ٔ ماشی . (یادداشت مرحوم دهخدا).- اختلاط ماش به درماش ؛ ممزوج و مشتبه کردن ناچیزی به چیزهای گرانبها و نفیس . (یادداشت مرحوم دهخدا).
درموزلغتنامه دهخدادرموز. [ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اورامان لهون بخش پاوه ٔ شهرستان سنندج واقع در 3 هزارگزی جنوب باختری پاوه و 3 هزارگزی راه شوسه ، با 125 تن سکنه . آب آن از چشمه و رودخان