درگاهلغتنامه دهخدادرگاه . [ دَ ] (اِ مرکب ) (از: در + گاه ، پسوند مکان ) درگه . آن جای خانه که در است . مقابل پیشگاه . (یادداشت مرحوم دهخدا). آستانه ٔ در و جلو در و حضرت عتبه . (ناظم الاطباء). معرب آن درقاعة باشد. (از دزی ). در و باب . (ناظم الاطباء). جای در. مدخل . جای در ورودی . مقابل در. مق
درگاهلغتنامه دهخدادرگاه . [ دَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان انگهران بخش کهنوج شهرستان جیرفت واقع در 150 هزارگزی جنوب کهنوج و 5 هزارگزی راه مالرومارز به انگهران . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8</spa
درگاهلغتنامه دهخدادرگاه . [ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اشکور بالا از بخش رودسر شهرستان لاهیجان واقع در 57 هزارگزی جنوب رودسر و 21 هزارگزی جنوب خاوری سی پل . آب آن از چشمه و راه آن مالروو صعب العبور است . (از فرهنگ جغرافیایی
درگاهلغتنامه دهخدادرگاه . [ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دهشال بخش آستانه ٔ شهرستان لاهیجان واقع در 10 هزارگزی شمال خاوری آستانه و 2 هزارگزی دهشال ، با 1859 تن سکنه (طبق سرشماری سال <span cla
درآگاهلغتنامه دهخدادرآگاه . [ دَ ] (اِخ ) دهی است مرکزدهستان درآگاه بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس ، واقع در 18هزارگزی باختر حاجی آباد و سر راه مالرو طارم به نی ریز، با 252 تن سکنه . آب آن از چشمه و قنات و راه آن مالرو است . (
درآگاهلغتنامه دهخدادرآگاه . [ دَ ] (اِخ ) قریه ای است سه فرسنگی میانه ٔ جنوب و شرق خشن آباد. (فارسنامه ٔ ناصری ). نام یکی از دهستانهای پنجگانه ٔ بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس . این دهستان در جنوب حاجی آباد واقع و محدود است ؛ از شمال به دهستان طارم ، از خاور به دهستان فارعان از جنوب به دهستان
دراءةلغتنامه دهخدادراءة.[ دَ ءَ ] (ع مص ) مصدر دَرْء است در تمام معانی . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). رجوع به درء شود.
دراعیلغتنامه دهخدادراعی . [ دَ عی ی ] (ع اِ) ج ِ دِرعیّة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به درعیة شود.
درگاهلولغتنامه دهخدادرگاهلو. [ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان انگوت بخش گرمی شهرستان اردبیل واقع در 30 گزی شمال باختری گرمی و 15 هزارگزی راه شوسه ٔ بیله سوار به گرمی . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران
درگاهیلغتنامه دهخدادرگاهی . [ دَ ] (ص نسبی ) منسوب به درگاه . || درباریان و مردمان و سپاهیان که در خدمت دربارند : پس به مشاورت آلتونتاش ...تغتمش جامه دار نامزد شد به سالاری این شغل با چهار هزار سوار درگاهی و سه هزار پیاده . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص <span class="hl" dir="ltr
درگاهیport 4واژههای مصوب فرهنگستان1. میانایی در رایانه که میتوان افزاره را ازطریق بافه به آن وصل کرد 2. پایانگاهی (endpoint) برای اتصال منطقی در برخی از شبکههای مخابراتی
درگاهیفرهنگ فارسی معین( ~.) (اِمر.) تورفتگی در یک دیوار از کف زمین تا بلندی قد انسان به صورت اشکاف یا دولابچة بدون در.
درگاه قلیلغتنامه دهخدادرگاه قلی . [ دَ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قلعه درسی بخش حومه شهرستان ماکو واقع در 500 گزی جنوب ماکو و 5500 گزی جنوب باختری راه شوسه ٔ ماکو به قزل داغ . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغراف
درگاه سلیمانلغتنامه دهخدادرگاه سلیمان . [ دَ هَِ س ُ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سرشیو شهرستان سقز واقع در 18 هزارگزی جنوب خاوری سقز و 5 هزارگزی راه شوسه ٔ سنندج . آب آن از چشمه و رودخانه وراه آن مالرو است و از کنار رودخانه در فصل
درگاه شیخانلغتنامه دهخدادرگاه شیخان . [ دَ هَِ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پهلوی دژ بخش بانه ٔ شهرستان سقز واقع در 11 هزارگزی جنوب بانه و 3 هزارگزی بوین پائین . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span
درگاه آبادلغتنامه دهخدادرگاه آباد. [ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سرولایت بخش سرولایت شهرستان نیشابور واقع در 22 هزارگزی باختر چکنه ٔ بالا، با 144 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن ارابه رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span c
درگاه نشینلغتنامه دهخدادرگاه نشین . [ دَ ن ِ ] (نف مرکب ) درگاه نشیننده . نشیننده ٔ درگاه . روزبان . (صحاح الفرس ). ملازم در خانه . ملازم آستان . آنکه ملازم درگاه باشد : خسروا حافظ درگاه نشین فاتحه خواندوز زبان تو تمنای دعائی دارد.حافظ.
پیردرگاهلغتنامه دهخداپیردرگاه . [ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان بربرود بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع در 42 هزارگزی جنوب الیگودرز. کنار راه مالروچشمه ریزان به قلعه هومه جلگه ، معتدل . دارای 382 تن سکنه . آب آن از قنات ، محصول آنجا
چشمه درگاهلغتنامه دهخداچشمه درگاه . [ چ َ م َ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد که در 51 هزارگزی جنوب خاوری الیگودرز کنار راه قلعه ٔ هومه به آرپناه واقع است . جلگه ای است معتدل که 240 تن سکنه دارد. آبش
کلاته درگاهلغتنامه دهخداکلاته درگاه . [ ک َ ت ِ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گلمکان بخش طرقبه ٔ شهرستان مشهد. در دامنه و معتدل است با سکنه ٔ 129 تن . آب آنجا از چشمه و محصول آن غلات ، بنشن ، میوه جات ، و شغل مردم زراعت و کرباس بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج
قلعه درگاهلغتنامه دهخداقلعه درگاه . [ ق َ ع َ دَ ] (اِخ ) از دههای لاریجان است . (ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 154).