دستانهلغتنامه دهخدادستانه . [ دَ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) دست برنجن . النگو. (یادداشت مرحوم دهخدا). || موزه ٔ دست . (آنندراج ). دستکش . (ناظم الاطباء). چیزی است از پوست یا پشم که بجهت دفع اذیت سرما به دست پوشند.(لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). قولچاق . || چیزی است
دستانهslide 2واژههای مصوب فرهنگستانوسیلهای برای برخی شیوههای نوازندگی گیتار که با لغزاندن آن بر روی سیمها، پردهگیری صورت میگیرد
دستیانهلغتنامه دهخدادستیانه . [ دَ ن َ / ن ِ] (اِ مرکب ) دست برنجن . دست آورنجن . قُلب . (از منتهی الارب ). دستانه . دستوانه . دستیاره . یارج . یارق . یاره .سوار: کُسبَر؛ دستیانه از عاج مانند دست برنجن . (منتهی الارب ). مسک ؛ دستیانه از سرون و دندان فیل و جز آن
دیستانهلغتنامه دهخدادیستانه . [ ن َ / ن ِ ] (ص ) زن حایض و زن دشتان . (ناظم الاطباء). اما ظاهراً صورتی یا دگرگون شده ای از دشتان باشد. (یادداشت لغتنامه ). رجوع به دشتان شود.
چیره دستانهدیکشنری فارسی به انگلیسیmasterful, adept, cunning, deft, dexterous, masterly, neat, workmanlike, workmanly
ردکن دایرهایcounter-disengagement, counter-disengageواژههای مصوب فرهنگستانحرکتی فریبنده و پیشدستانه که به قصد گریز از دفاع دایرهای حریف و در همان مسیر انجام میشود
نگافلغتنامه دهخدانگاف . [ ن ِ ] (اِ) دستکش و دستانه . (ناظم الاطباء). نکاب . نکاپ . رجوع به نکاب شود.
پیشدستی 1preemptionواژههای مصوب فرهنگستاناقدام یا حملۀ یک کنشگر به قصد از بین بردن امکان حملۀ قریبالوقوع طرف مقابل متـ . اقدام پیشدستانه preemptive action
انبرودستانهلغتنامه دهخداانبرودستانه . [ ] (اِخ ) قریه ای است به نیشابور. (از تتمة صوان الحکمه ص 107).
تَک پیشدستانهpre-emptive attackواژههای مصوب فرهنگستانحمله به دشمن براساس شواهد مسلم مبنیبر حملۀ قریبالوقوع نیروهای او