دسترسی

dastre(a)si

معنی

۱. قدرت؛ توانایی؛ قدرت دست یافتن به چیزی.
۲. توانگری.

جست‌وجوی دقیق

دسترسی

لغت‌نامه دهخدا

دسترسی . [ دَ رَ / رِ ] (حامص مرکب ) قدرت و توانائی . (ناظم الاطباء). قوت . توان . امکان . (با داشتن و نداشتن صرف شود) : گر دست کرامتی ترا هست از دسترسی بود نه زین دست . نظامی .- <

دسترسی

فرهنگ فارسی عمید

۱. قدرت؛ توانایی؛ قدرت دست یافتن به چیزی.۲. توانگری.

دسترسی

دیکشنری فارسی به عربی

توفر , مدي , وصول

دسترسی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

access, approach, reach

دسترسی

فرهنگ فارسی طیفی

مقوله: اختیار آتی ، حق آب، دستیابی، اجازه، مجوز (دستور)

جست‌وجوی هم‌آوا

خدمات دسترسی

access service

واژه‌های مصوب فرهنگستان

دسترسی مخصوص یا سودهی‌شده به شبکۀ ارتباطات راه دور (IXC) برای آغاز کردن یا پایان دادن به ارتباط مخابراتی

خط دسترسی

access line

واژه‌های مصوب فرهنگستان

مداری که پایانۀ مشترک را به شبکۀ عمومی، یعنی به نخستین مرکز تلفن متصل می‏کند

درخواست دسترسی

access request

واژه‌های مصوب فرهنگستان

پیامی که آغازگر دسترسی برای شروع دسترسی می‌فرستد

دریچۀ دسترسی

access panel

واژه‌های مصوب فرهنگستان

بخشی از پوستۀ هواگَرد که قابل برداشتن است و دسترسی به سامانه‌های داخلی هواپیما را ممکن می‌سازد

دسترسی 1

access 1

واژه‌های مصوب فرهنگستان

امکان استفاده از خدمات یا مراکزی که در شبکه موجود است

جست‌وجوی مشابه

دسترسی 1

access 1

واژه‌های مصوب فرهنگستان

امکان استفاده از خدمات یا مراکزی که در شبکه موجود است

دسترسی 2

access road

واژه‌های مصوب فرهنگستان

راهی ارتباطی که از مسیر اصلی منشعب شود و امکان دسترسی به خیابان‌های اطراف را میسر سازد * این معادل مخفف "راه دسترسی" است.

خدمات دسترسی

access service

واژه‌های مصوب فرهنگستان

دسترسی مخصوص یا سودهی‌شده به شبکۀ ارتباطات راه دور (IXC) برای آغاز کردن یا پایان دادن به ارتباط مخابراتی

خط دسترسی

access line

واژه‌های مصوب فرهنگستان

مداری که پایانۀ مشترک را به شبکۀ عمومی، یعنی به نخستین مرکز تلفن متصل می‏کند

درخواست دسترسی

access request

واژه‌های مصوب فرهنگستان

پیامی که آغازگر دسترسی برای شروع دسترسی می‌فرستد

جست‌وجوی متن

inapproachable

دیکشنری انگلیسی به فارسی

غیر قابل دسترسی است، نزدیک نشدنی، بی مانند، بی نظیر، بدون دسترسی

عدم امنیت غذایی

food insecurity

واژه‌های مصوب فرهنگستان

دسترسی محدود یا نبود دسترسی به غذای مناسب از راه‌های متعارف اجتماعی

accessing

دیکشنری انگلیسی به فارسی

دسترسی به

accessless

دیکشنری انگلیسی به فارسی

بدون دسترسی

accessive

دیکشنری انگلیسی به فارسی

دسترسی به

جست‌وجوی هم‌آغاز

دسترسی 1

access 1

واژه‌های مصوب فرهنگستان

امکان استفاده از خدمات یا مراکزی که در شبکه موجود است

دسترسی 2

access road

واژه‌های مصوب فرهنگستان

راهی ارتباطی که از مسیر اصلی منشعب شود و امکان دسترسی به خیابان‌های اطراف را میسر سازد * این معادل مخفف "راه دسترسی" است.

دسترسی اختصاصی

access way

واژه‌های مصوب فرهنگستان

راهی اختصاصی یا خیابانی محلی که در آن حجم تردد بسیار اندک است و نیازی به رعایت ملاحظات شدآمدی خاصی در طراحی آن نیست

دسترسی از دور

remote access

واژه‌های مصوب فرهنگستان

دسترسی به شبکه‏ای با سامانه‌های پردازش مرکزی از فاصلۀ دور

دسترسی با حق محدود

access with limited privileges

واژه‌های مصوب فرهنگستان

نوعی دسترسی به حوزه‏ای خاص در سامانۀ فنّاوری اطلاعات که در نتیجۀ برخی فرایندها و نظارتهای امنیتی، با محدودیت‌های مشخصی روبه‏روست

جست‌وجوی هم‌قافیه

خدمات دسترسی

access service

واژه‌های مصوب فرهنگستان

دسترسی مخصوص یا سودهی‌شده به شبکۀ ارتباطات راه دور (IXC) برای آغاز کردن یا پایان دادن به ارتباط مخابراتی

خدمات واپایش دسترسی

access control service

واژه‌های مصوب فرهنگستان

خدمات امنیتی که حفاظت از رایانه‌ها و منابع شبکه را در برابر دسترسی غیرمجاز فراهم می‌کند

خطای نقض دسترسی

access violation, segmentation fault, segfault

واژه‌های مصوب فرهنگستان

خطایی که در آن جزئی از نرم‌افزار تلاش می‌کند به‌طور غیرمجاز به بخشی از حافظه دسترسی پیدا کند

خط دسترسی

access line

واژه‌های مصوب فرهنگستان

مداری که پایانۀ مشترک را به شبکۀ عمومی، یعنی به نخستین مرکز تلفن متصل می‏کند

درخواست خدمات دسترسی

access service request, ASR

واژه‌های مصوب فرهنگستان

تقاضانامۀ خدمات دسترسی مخصوص یا دسترسی ازطریق سودهی برطبق تعرفه‌های مختلف خدمات دسترسی

ترجمه مقاله