دستیابیلغتنامه دهخدادستیابی . [ دَس ْت ْ ] (حامص مرکب ) تسلط. اقتدار.ریاست . (ناظم الاطباء). || تیسر. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به دستیاب و دست یافتن شود.
دستیابیaccess 2واژههای مصوب فرهنگستانفرایند دست یافتن به خانههای حافظه، شامل خواندن و نوشتن، و پروندههای رایانهای و دستگاه رایانه و تجهیزات جانبی آن
دستیابیدیکشنری فارسی به انگلیسیachievement, access, accomplishment, approach, attainment, effort, gain, reach
دستیابی موازیparallel access, simultaneous accessواژههای مصوب فرهنگستانانتقال همۀ عناصر هر واحد اطلاعات بهطور همزمان
افزار دستیابیaccesswareواژههای مصوب فرهنگستاننرمافزاری که دستیابی به شبکه را برای کاربران مُجاز فراهم میسازد
دستیابی موازیparallel access, simultaneous accessواژههای مصوب فرهنگستانانتقال همۀ عناصر هر واحد اطلاعات بهطور همزمان
افزار دستیابیaccesswareواژههای مصوب فرهنگستاننرمافزاری که دستیابی به شبکه را برای کاربران مُجاز فراهم میسازد
دستیابی موازیparallel access, simultaneous accessواژههای مصوب فرهنگستانانتقال همۀ عناصر هر واحد اطلاعات بهطور همزمان
افزار دستیابیaccesswareواژههای مصوب فرهنگستاننرمافزاری که دستیابی به شبکه را برای کاربران مُجاز فراهم میسازد