دسیلغتنامه دهخدادسی . [ دَس ْی ْ ] (ع مص )کم شدن . (از منتهی الارب ). ضد زَکْو، یعنی گوالیدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دسو. دسوة. و رجوع به دسو و دسوة شود. || ناپاک بودن و پلید گشتن . || بی دین بودن . (ناظم الاطباء).
قالب ناودانکیgutter castواژههای مصوب فرهنگستانبرآمدگی ناودانیشکل کوچکی در قاعدة لایة رسوبی با طول نسبتاً زیاد، یک تا چند متر، و عرض و عمق نسبتاً کم، چند سانتیمتر تا چند دسیمتر، که در برش عرضی به شکل یک کانال کوچک دیده میشود
واحد ظرفیتلغتنامه دهخداواحد ظرفیت . [ ح ِ دِ ظَ فی ی َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) واحدی است که برای سنجش ظرفیت اشیاء به کار میرود واحد اصلی ظرفیت در دستگاه S.T.M لیتر (L<
مترولوژیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود علم اوزان و مقادیر، ابعاد، طول، عرض، ارتفاع، بلندی، عمق، اندازه سیستم متریک، متر، گرم، اهم، وات، ژول، نیوتن، توان، ماکسول واحد حجم، لیتر، سیسی، متر مکعب، فضا، مقیاس پیمانه بشکه، گالن قیراط، مثقال، چارک، من، خروار، مشت، انگشت، وجب نانومتر، میکرون، میلیمتر، سانتیمتر، دسی
دسیلغتنامه دهخدادسی . [ دَس ْی ْ ] (ع مص )کم شدن . (از منتهی الارب ). ضد زَکْو، یعنی گوالیدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دسو. دسوة. و رجوع به دسو و دسوة شود. || ناپاک بودن و پلید گشتن . || بی دین بودن . (ناظم الاطباء).
دست دسیلغتنامه دهخدادست دسی . [ دَ دَ ] (ص نسبی ) در تداول ، سرسری . سطحی . || بیهوده . بی جهت . دستی دستی . رجوع به دستی دستی شود. || (حامص مرکب ) دس دسی . خطابی کودکان نوپا و تازه به راه رونده را توأم با زدن کف دستها بر هم : دستدسی باباش میاد با جیب پر قاقاش میاد. و رجوع به دسدسی شود.
دسدسیلغتنامه دهخدادسدسی . [ دَ دَ ] (حامص مرکب ) چپه . چپک ، در تداول . || خطابی کودکان نوپا را با زدن دو دست بهم : دس دسی باباش میادجیب پرقاقاش میاد.دس دسی باباش میادصدای کفش پاش میاد.
دسیلغتنامه دهخدادسی . [ دَس ْی ْ ] (ع مص )کم شدن . (از منتهی الارب ). ضد زَکْو، یعنی گوالیدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دسو. دسوة. و رجوع به دسو و دسوة شود. || ناپاک بودن و پلید گشتن . || بی دین بودن . (ناظم الاطباء).
حدسیلغتنامه دهخداحدسی . [ح َ ] (ص نسبی ) منسوب به حدس . از روی حدس و گمان و تخمین . احتمالی . تخمینی .