دسیلغتنامه دهخدادسی . [ دَس ْی ْ ] (ع مص )کم شدن . (از منتهی الارب ). ضد زَکْو، یعنی گوالیدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دسو. دسوة. و رجوع به دسو و دسوة شود. || ناپاک بودن و پلید گشتن . || بی دین بودن . (ناظم الاطباء).
دسیلغتنامه دهخدادسی . [ دَس ْی ْ ] (ع مص )کم شدن . (از منتهی الارب ). ضد زَکْو، یعنی گوالیدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دسو. دسوة. و رجوع به دسو و دسوة شود. || ناپاک بودن و پلید گشتن . || بی دین بودن . (ناظم الاطباء).
دست دسیلغتنامه دهخدادست دسی . [ دَ دَ ] (ص نسبی ) در تداول ، سرسری . سطحی . || بیهوده . بی جهت . دستی دستی . رجوع به دستی دستی شود. || (حامص مرکب ) دس دسی . خطابی کودکان نوپا و تازه به راه رونده را توأم با زدن کف دستها بر هم : دستدسی باباش میاد با جیب پر قاقاش میاد. و رجوع به دسدسی شود.
دسدسیلغتنامه دهخدادسدسی . [ دَ دَ ] (حامص مرکب ) چپه . چپک ، در تداول . || خطابی کودکان نوپا را با زدن دو دست بهم : دس دسی باباش میادجیب پرقاقاش میاد.دس دسی باباش میادصدای کفش پاش میاد.
دسیلغتنامه دهخدادسی . [ دَس ْی ْ ] (ع مص )کم شدن . (از منتهی الارب ). ضد زَکْو، یعنی گوالیدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دسو. دسوة. و رجوع به دسو و دسوة شود. || ناپاک بودن و پلید گشتن . || بی دین بودن . (ناظم الاطباء).
حدسیلغتنامه دهخداحدسی . [ح َ ] (ص نسبی ) منسوب به حدس . از روی حدس و گمان و تخمین . احتمالی . تخمینی .