دشواریلغتنامه دهخدادشواری . [ دُش ْ ] (حامص مرکب ) اشکال . سختی . زحمت . عسرت . (ناظم الاطباء). تعسر. تکاید. حرج . (منتهی الارب ). شق . (دهار). صعتر. صعداء. صعدد. صعوبة. عسر. عسرة. عسری . (منتهی الارب ). عنت . (دهار). عندأوة. غائلة. غمرة. غول . (منتهی الارب ). کراهة. کربة. کره . (دهار). کلفت .
دشواریابلغتنامه دهخدادشواریاب . [ دُش ْ وارْ ] (ن مف مرکب ) دشوار یافت . عزیز. دشواررس . دیریاب . صعب الوصول . || که بدشواری یافته شود. که بسختی در دسترس آید : خار در پا شد چنین دشواریاب خار در دل چون بودواده جواب .مولوی .
دشواریافتلغتنامه دهخدادشواریافت . [ دُش ْ وارْ ] (ن مف مرکب ) عزیز. دشواریاب . (یادداشت مرحوم دهخدا).
دشواریابلغتنامه دهخدادشواریاب . [ دُش ْ وارْ ] (ن مف مرکب ) دشوار یافت . عزیز. دشواررس . دیریاب . صعب الوصول . || که بدشواری یافته شود. که بسختی در دسترس آید : خار در پا شد چنین دشواریاب خار در دل چون بودواده جواب .مولوی .
دشواریافتلغتنامه دهخدادشواریافت . [ دُش ْ وارْ ] (ن مف مرکب ) عزیز. دشواریاب . (یادداشت مرحوم دهخدا).