دغسرلغتنامه دهخدادغسر. [دَ س َ ] (ص مرکب ) (از: دغ + سر) که سری دغ دارد. که بر سر موی ندارد. کسی را گویند که سرش کچل و بی موی باشد. (برهان ). لغسر. و رجوع به لغسر شود. || آنکه پیش سرش تا فرق موی نداشته باشد. اجله . (زمخشری ). أصلع. (تاج المصادر بیهقی ) (مهذب الاسماء).
چسنگفرهنگ فارسی عمید۱. کسی که سرش موی نداشته باشد؛ کل؛ کچل؛ دغسر.۲. (اسم) داغ پیشانی که از کثرت سجده کردن یا به سبب دیگر پیدا شده باشد؛ داغ پیشانی.
روخ چکادفرهنگ فارسی عمیدکسی که موهای جلو سرش ریخته باشد و پیش سر او موی نداشته باشد؛ تویل؛ دغسر؛ اصلع: ◻︎ ایستاده بهخشم بر در او / این بهنفرین سیاه روخچکاد (حکاک: شاعران بیدیوان: ۲۸۶).
بی مویلغتنامه دهخدابی موی . (ص مرکب ) بیمو. آنکه موی ندارد. (یادداشت مؤلف ): دغسر، اصلع، اعصج ؛ مرد بی موی پیش سر. (منتهی الارب ). صلد؛ سر بی موی . (منتهی الارب ). || أمرد. بی ریش . (یادداشت مؤلف ). ساده .
داودلغتنامه دهخداداود. [ وو ] (اِخ ) ابن سلیمان . از قریه ٔ سنبلان است . بروایت حمزه علی (ع ) را دیدار کرده است و گوید با پدر در کوفه بودم مردی دغسر بر استری سرخ ، دلدل نام نشسته و مردم گرد وی فروگرفته درآمد پدر را گفتم : این کیست ؟ گفت : شاهنشاه عرب علی بن ابیطالب است . (ذکر اخبار اصفهان ج <