ترجمه مقاله

دفع

daf '

راندن از نزد خود؛ دور کردن؛ رد کردن؛ پس زدن.

اخراج، پسزدن، پیشگیری، جلوگیری، دور کردن، راندن، رد، رفع، مدافعه، ممانعت، وازدن ≠ جذب

رانش، راندن

ترجمه مقاله