دقیقه شمارلغتنامه دهخدادقیقه شمار. [ دَقی ق َ / ق ِ ش ُ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) دقیقه شمارنده . شمارنده ٔ دقیقه . آنکه یا آنچه دقیقه ها را بشمارد. || عقربک در ساعت که دقیقه ها را معلوم کند. (یادداشت مرحوم دهخدا). عقربه ٔ بزرگ . در مقابل عقربک ساعت شمار یعنی عقربه ٔ
دققةلغتنامه دهخدادققة. [ دَ ق َق َ ] (ع اِ) ج ِ داق ّ. (منتهی الارب ). آشکارکنندگان عیوب مردمان . (از اقرب الموارد). رجوع به داق ّ شود.
دقیقهلغتنامه دهخدادقیقه . [ دَ قی ق َ /ق ِ ] (از ع ، ص ، اِ) دقیقه . مؤنث دقیق . ج ، أدِقّة،أدِقّاء. (از اقرب الموارد). در ناظم الاطباء جمع آن دِقاق و دَقائق ضبط شده است . رجوع به دقیق شود. || نکته ٔ باریک لطیفه . نازک کاری . (یادداشت مرحوم دهخدا) <span cla
دککةلغتنامه دهخدادککة. [ دِ ک َ ک َ ] (ع اِ) ج ِ دُک ّ. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به دک ّ شود.
دقيقةدیکشنری عربی به فارسیدقيقه , دم , ان , لحظه , پيش نويس , مسوده , يادداشت , گزارش وقايع , خلا صه مذاکرات , خلا صه ساختن , صورت جلسه نوشتن , پيش نويس کردن , بسيار خرد , ريز , جزءي , کوچک
ساعت شمارلغتنامه دهخداساعت شمار. [ ع َ ش ُ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) (عقربک ...) عقربکی که در صفحه ساعت نصب شده و ساعات را نشان میدهد، مقابل دقیقه شمار و ثانیه شمار.
ساعتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان دیواری، عقربهدار، رومیزی، رقمی، دیجیتال، اتمی، شماطهدار چراغ راهنمایی، ساعت شنی، آفتابی عقربۀساعتشمار (دقیقهشمار، ثانیهشمار)، دکمۀ کوک، دکمۀ تنظیم، بند ساعت وقتشمار کوک ساعت
عقربهلغتنامه دهخداعقربه . [ ع َ رَ ب َ / ب ِ ] (از ع ، اِ) عقربة. عقربه ٔ ساعت . هر یک از میله های فلزی باریک گردان متصل به چرخها و دستگاههای ساعت که گردش آنها در روی صفحه ٔ ساعت نشان دهنده ٔ ثانیه و دقیقه و ساعت باشد. هر یک از دو میله ٔ باریک بر صفحه ٔ ساعت ک
شمارلغتنامه دهخداشمار. [ ش ُ ] (اِ) حساب . (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) : چون شمار آید بی رنج بیک ساعت بر تو بشمارد یک خانه پر از ارزن . فرخی .نی نی دروغ گفتم این چه شمار باشدباری نبید خور
دقیقهلغتنامه دهخدادقیقه . [ دَ قی ق َ /ق ِ ] (از ع ، ص ، اِ) دقیقه . مؤنث دقیق . ج ، أدِقّة،أدِقّاء. (از اقرب الموارد). در ناظم الاطباء جمع آن دِقاق و دَقائق ضبط شده است . رجوع به دقیق شود. || نکته ٔ باریک لطیفه . نازک کاری . (یادداشت مرحوم دهخدا) <span cla
دقیقهفرهنگ فارسی عمید۱. = دقیق۲. (اسم) یکشصتم ساعت که شصت ثانیه است.۳. (اسم) (نجوم) یک شصتم از یک درجه.۴. [قدیمی] نکتۀ باریک و ظریف.
دقیقهلغتنامه دهخدادقیقه . [ دَ قی ق َ /ق ِ ] (از ع ، ص ، اِ) دقیقه . مؤنث دقیق . ج ، أدِقّة،أدِقّاء. (از اقرب الموارد). در ناظم الاطباء جمع آن دِقاق و دَقائق ضبط شده است . رجوع به دقیق شود. || نکته ٔ باریک لطیفه . نازک کاری . (یادداشت مرحوم دهخدا) <span cla
دقیقهفرهنگ فارسی عمید۱. = دقیق۲. (اسم) یکشصتم ساعت که شصت ثانیه است.۳. (اسم) (نجوم) یک شصتم از یک درجه.۴. [قدیمی] نکتۀ باریک و ظریف.