دلبوثلغتنامه دهخدادلبوث . [دَ ل َ ] (ع اِ) گیاهی است . (منتهی الارب ). گیاهی است که عامه آنرا ذنب الفرس نامند. (از اقرب الموارد). نوعی از سوسن بری . (الفاظ الادویه ). سیف الغراب . (قاموس ). نوعی از سوسن صحرائی است به یونانی ، و به عربی سیف الغراب خوانند چه برگ آن به شمشیر می ماند. (برهان ).نوع
دلبوثفرهنگ فارسی عمیدگیاهی با شاخهها و برگهای باریک که گل آن شبیه سوسن کبود و بلندیش تا یک متر میرسد و ریشۀ آن شبیه پیاز است و بعد از خشک شدن بسیار سخت میشود. در طب به کار میرود؛ ذنبالفرس؛ سیفالغراب؛ سوسن صحرایی.
دودحولیلغتنامه دهخدادودحولی . [ ] (اِ) نوعی از سوسن بری است که به یونانی کسیقون خوانند و آن دلبوس است . (از اختیارات بدیعی ). دلبوث است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به دلبوث شود.
سقراغانیونلغتنامه دهخداسقراغانیون . [ ] (معرب ، اِ) دلبوث . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). دلبوس است . (فهرست مخزن الادویه ).
دورخولیلغتنامه دهخدادورخولی . [ ] (اِ مرکب ) نوعی از سوسن صحرایی . (ناظم الاطباء).دلبوث است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). دورحوله . دلبوث . سوسن احمر. (یادداشت مؤلف ). نوعی از سوسن صحرایی است و آن را به عربی سیف الغراب خوانند چه برگ آن به شمشیر ماند. (برهان ) (آنندراج ). رجوع به دورحوله شود.
اریدبریدلغتنامه دهخدااریدبرید. [ اِ ب ِ ] (اِ) این لغت از توابع است و به معنی دوائی باشد مانند پیاز میان شکافته و از سیستان آرند، بر بواسیر طلی کنند نافع باشد و خوردن آن زنان را خون حیض بگشاید. (برهان ) (آنندراج ). آریدبرید. دَلَبوث . سیف الغراب . کسیقون . ماخاریون . رجوع به ارندبرند و دَلَبوث شو