دلتالغتنامه دهخدادلتا. [ دِ ] (یونانی ، اِ) دلطا. (ابن الندیم ). نام حرف چهارم از حروف یونانی نام حرف چهارم الفبای یونانی که بشکل مثلثی است . (یادداشت مرحوم دهخدا). جهارمین حرف الفبای یونانی ، مطابق دال ، که صورت کوچک آن d و صورت بزرگش <span class="hl" dir="l
دلتافرهنگ فارسی عمید۱. چهارمین حرف الفبای یونانی مطابق دال به شکل Δ.۲. (جغرافیا) قطعۀ خاک سهگوش و جزیرهمانند که در مصب رود به دلیل رسوب مواد سیلابی تشکیل میشود.
دلتاdelta, tri-radiusواژههای مصوب فرهنگستاننقطهای بر روی لبة سایشی (friction ridges) یا نزدیکترین نقطه به محل واگرایی دو خط انگشت در دو جهت متفاوت
دلثاءلغتنامه دهخدادلثاء. [ دَ ] (ع ص ) ناقه ای که از ضعف گردن خود را دراز کند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
دلطالغتنامه دهخدادلطا. [ دِ ] (اِ) دلتا، آنچنانکه ابن الندیم نوشته است . دال یونانی . رجوع به دلتا شود.
دیلتایلغتنامه دهخدادیلتای . (اِخ ) ویلهم (1833-1911م .) فیلسوف آلمانی . از نخستین مدعیان استقلال علوم روانی از علوم طبیعی بود. وی میخواست طرحی را که برای روانشناسی تحلیلی و توصیفی ریخته بود اساس فلسفه قرار دهد. به تاریخ رشد افک
روش دلتاdelta methodواژههای مصوب فرهنگستانروشی که با استفاده از بسط تیلور (Taylor series expansion) تابعی از یک یا چند متغیر تصادفی، تقریبی برای میانگین یا وردایی/ واریانس آن تابع به دست میدهد
دلتاوار 1deltoid 1واژههای مصوب فرهنگستان1. مکان هندسی نقطهای از یک دایره، وقتی که آن دایره در داخل و مماس بر دایرۀ دیگری که شعاعش سه برابر دایرۀ اول است، میغلتد 2. یک چهارضلعی کاو با دو جفت اضلاع مجاور برابر
دلتاوار 2deltoid 2, triangularواژههای مصوب فرهنگستانویژگی بخش یا اندامی به شکل حرف یونانی دلتا در گیاهان
دوازدهوجهی دلتاوارdeltoid dodecahedron, deltohedronواژههای مصوب فرهنگستانسهچهاروجهیای که وجوه آن به جای مثلث چهارضلعی است متـ . سهچهاروجهی چهارگوشهای، سهچهاروجهی چهارگوش tetragonal tristetrahedron
روش دلتاdelta methodواژههای مصوب فرهنگستانروشی که با استفاده از بسط تیلور (Taylor series expansion) تابعی از یک یا چند متغیر تصادفی، تقریبی برای میانگین یا وردایی/ واریانس آن تابع به دست میدهد
دلتاوار 1deltoid 1واژههای مصوب فرهنگستان1. مکان هندسی نقطهای از یک دایره، وقتی که آن دایره در داخل و مماس بر دایرۀ دیگری که شعاعش سه برابر دایرۀ اول است، میغلتد 2. یک چهارضلعی کاو با دو جفت اضلاع مجاور برابر
دلتاوار 2deltoid 2, triangularواژههای مصوب فرهنگستانویژگی بخش یا اندامی به شکل حرف یونانی دلتا در گیاهان
روش دلتاdelta methodواژههای مصوب فرهنگستانروشی که با استفاده از بسط تیلور (Taylor series expansion) تابعی از یک یا چند متغیر تصادفی، تقریبی برای میانگین یا وردایی/ واریانس آن تابع به دست میدهد
موج دلتاdelta waveواژههای مصوب فرهنگستاندر الکترومغزنگاری، نوعی موج مغزی با بسامدی بین 1 تا 3 هرتز نیز: ضرباهنگدلتا delta rhythm