دمللغتنامه دهخدادمل . [ دَ ] (ع اِمص ) نرمی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رفق . (ناظم الاطباء).
دمللغتنامه دهخدادمل . [ دَ ] (ع مص ) اصلاح کردن زمین و یا نیرو دادن آن به سرگین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). سرگین در زمین زدن . (تاج المصادر بیهقی ) (از المصادر زوزنی ). بار به زمین دادن . کود دادن به زمین . (یادداشت مؤلف ). || اصلاح نمودن میان کسان . (از م
دمللغتنامه دهخدادمل . [ دُ م َ ] (ع اِ) ریش . ج ، دِمْلان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مغنده . دنبل . دمبل . قرحه که برآید و میان آن چرک کند و گاه سر باز کند و گاه محتاج نشتر شود. (یادداشت مؤلف ). باغره . (لغت نامه ٔ اسدی ). ورغاه (به زبان مردم عامه ٔ طوس ). (لغت نامه ٔ اسدی
دمللغتنامه دهخدادمل . [ دُم ْ م َ ] (ع اِ) نوعی از ریش و یا عام است . ج ، دَمامیل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). دُمَل . ج ، دمامیل . (دهار). ریش ، و به تخفیف میم نیز آید. جمع نادر آن دمامیل است . (از اقرب الموارد).و رجوع به دُمَل و دنبل شود. دانه ای است بزرگ و دموی صنوبری شکل و
نَهَنج 2receptacle, thulamus 2واژههای مصوب فرهنگستانرأس برآمدۀ یک دُمگل که کاسه و جام به آن متصل میشود * مصوب فرهنگستان اول
دُمگُلpedicelواژههای مصوب فرهنگستانپایهای که گلهای منفرد یک گُلآذین را به محور اصلی یا دُمگُلآذین متصل میکند
گلستاکscapeواژههای مصوب فرهنگستاندُمگلآذینی برهنه که معمولاً از طوقۀ قاعدهای برگهای رویشی برمیخیزد
آقطیانCaprifoliaceaeواژههای مصوب فرهنگستانتیرهای از خواجهباشیسانان، بهصورت علفی یا درختچهای، دارای گلهای دوتایی بر روی دمگل بلند