دهروطلغتنامه دهخدادهروط. [ دَ ] (اِخ ) شهری است به صعید مصر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). شهری است در سمت باختری رود نیل از ناحیه ٔ صعید. (از معجم البلدان ).
دهرود بالالغتنامه دهخدادهرود بالا. [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بوشگان بخش خورموج شهرستان بوشهر. واقع در 84هزارگزی شمال خورموج . سکنه ٔ آن 200 تن . آب از چشمه و چاه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span class="hl"
دهرود پایینلغتنامه دهخدادهرود پایین . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بوشگان بخش خورموج شهرستان بوشهر. واقعدر 84هزارگزی شمال خاوری خورموج و باختر کوه نی سرو.سکنه ٔ آن 200 تن . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span class="hl" dir="ltr
دحرضلغتنامه دهخدادحرض . [ دُ رُ ] (اِخ ) نام جاییست . (منتهی الارب ). نام آبیست و به نزدیکی آن آب دیگریست که وشیع گفته می شود و چون آن دو بهم شوند دحرضان نام گیرند و این دو آب میان سعد و قشیر واقعند و به قولی آن سوی دهناء قرار دارند و دو آب عظیم اند مر بنی مالک بن سعد را و دحرضین تثنیه آرند و
دهگردلغتنامه دهخدادهگرد. [ دِ گ َ ] (نف مرکب ) که دیه ها را بگردد. که برای خرید و فروش یا شغلی دیگر در روستاها رود؛صنعتگران یا حرفه وران دهگرد. (از یادداشت مؤلف ).
دهرود بالالغتنامه دهخدادهرود بالا. [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بوشگان بخش خورموج شهرستان بوشهر. واقع در 84هزارگزی شمال خورموج . سکنه ٔ آن 200 تن . آب از چشمه و چاه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span class="hl"
دهرود پایینلغتنامه دهخدادهرود پایین . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بوشگان بخش خورموج شهرستان بوشهر. واقعدر 84هزارگزی شمال خاوری خورموج و باختر کوه نی سرو.سکنه ٔ آن 200 تن . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span class="hl" dir="ltr
شهرودلغتنامه دهخداشهرود. [ ش َ ] (اِخ ) نام شهری است در ملک عراق که خسرو پرویز بر لب رودخانه ٔ شهرود بنا کرده بود و بنام آن رودخانه موسوم ساخته . (برهان ) (جهانگیری ) (انجمن آرا) : شدنداز مرز موقان سوی شهرودبنا کردند شهری از می و رود.نظامی
محال اربعهلغتنامه دهخدامحال اربعه . [ م َ حال ْ ل ِ اَ ب َ ع َ ] (اِخ ) چهار ناحیه از بلوکات ولایت قشقائی فارس است به طول 66هزار گز از دشت دال به امامزاده شاهی و عرض 24هزار گز از قریه ٔ پنج شیر به احمدآباد. حد شمالی آن فیروزآباد و
چهاردانگهلغتنامه دهخداچهاردانگه . [ چ َ گ َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای پنجگانه ٔ بخش هوراند شهرستان اهر. در شمال بخش واقع است . آب و هوای آن معتدل مایل به گرمی است . از شمال و باختر به دهستان گرمادوز، از جنوب به دهستان های دودانگه و دیکله ، و از خاور به دهستان انگوت محدود میباشد. قراء تابعه از
بوشگانلغتنامه دهخدابوشگان . (اِخ ). یکی از دهستان های نه گانه ٔ بخش خورموج شهرستان بوشهر است که از شمال به ارتفاعات بزپر و کوه گیسگان و سرمشهد و از خاور به ارتفاعات والان و خراشیند و از جنوب به کوههای درویش و دار و رئیس غلام و شنبه و از باختر بدهستان حومه ٔ خورموج و بخش اهرم محدود میشود. این ده
باربدلغتنامه دهخداباربد. [ ب ُ / ب َ ] (اِخ ) جهرمی یا باربُذ . نام مطرب خسروپرویز است . گویند اصل او از جهرم بوده که از توابع شیراز است و در فن بربطنوازی و موسیقی دانی عدیل و نظیر نداشته و سرود مسجع از مخترعات اوست و آن سرود را خسروانی نام نهاده بود. (برهان )
دهرود بالالغتنامه دهخدادهرود بالا. [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بوشگان بخش خورموج شهرستان بوشهر. واقع در 84هزارگزی شمال خورموج . سکنه ٔ آن 200 تن . آب از چشمه و چاه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span class="hl"
دهرود پایینلغتنامه دهخدادهرود پایین . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بوشگان بخش خورموج شهرستان بوشهر. واقعدر 84هزارگزی شمال خاوری خورموج و باختر کوه نی سرو.سکنه ٔ آن 200 تن . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span class="hl" dir="ltr