دوتخمهلغتنامه دهخدادوتخمه . [ دُ ت ُ م َ / م ِ ] (ص نسبی ) خشوک و حرامزاده . (ناظم الاطباء). || مولودی که پدر آن سیاه و مادر آن سپید بود و بالعکس . || هر حیوان و نباتی که از دو جنس مختلف بوجود آمده باشد. (ناظم الاطباء). اکدش . اسب دوتخمه . دورگه . که پدر عربی و
دوتخمهفرهنگ فارسی عمیدویژگی انسان یا حیوانی که از دو نژاد باشد؛ آنکه پدرش از یک نژاد و مادرش از نژاد دیگر باشد؛ دورگه؛ اکدش.
دوتخمهفرهنگ فارسی معین( ~. تُ مِ) (ص مر.) 1 - هر گیاه و جانور که از دو جنس مختلف بوجود آمده باشد. 2 - مولودی که پدر او سیاه و مادرش سفید باشد یا بعکس ؛ دو تیره . 3 - حرامزاده ، خشوک .
دورگهلغتنامه دهخدادورگه . [ دُ رَ گ َ / گ ِ ] (ص نسبی ) دوتخمه . دورگ . اسب یا حیوانی که از دو جنس مختلف باشد. اسبی که نژاد وی آمیخته شده باشد. (ناظم الاطباء): اسب دورگه ؛ اسب دوتخمه . عربی و ترکمانی . اکدش . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دورگ شود. || مطلق آمیختگی
یکدشفرهنگ فارسی عمید۱. انسان یا حیوانی که از دو نژاد باشد؛ اکدش؛ دوتخمه؛ دورگ.۲. امتزاج؛ اتصال؛ آمیختگی دو چیز.۳. محبوب؛ مطلوب: ◻︎ حبذا فصلی که نرگس بی می از تٲثیر آن / میکند مستی و مخموری چو چشم یکدشان (ابنیمین: لغتنامه: یکدش).
یکدشلغتنامه دهخدایکدش . [ ی َ دِ] (اِ) امتزاج و اتصال دو چیز را گویند با هم . (برهان ) (آنندراج ). امتزاج و اتصال . (ناظم الاطباء). اکدش .(فرهنگ جهانگیری ) (آنندراج ). || (ص ، اِ) اسبی را گویند که پدرش از جنسی و مادرش از جنس دیگر باشد. (از برهان ) (آنندراج ). اسبی که نژادش مختلط باشد. (ناظم ا
مولدلغتنامه دهخدامولد. [ م ُ وَل ْ ل َ ] (ع ص ) زاییده شده . || تولیدشده و پرورده شده و پیداشده . (ناظم الاطباء). چیزی که از اصلی بیرون آورندش . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). || شخص دوتخمه چنانچه پدرش از هند و مادرش از حبش باشد. (غیاث ) (آنندراج ). دورگه . || شخص عجمی که در عرب پرورش یافته باشد