دودستگیلغتنامه دهخدادودستگی . [ دُ دَ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی دودسته . دودرزی . دوتیرگی . انقسام به دو گروه . تعصب میان دو گروه . اختلاف عقیده بین دو گروه . اختلاف و دوعقیدگی بین دو گروه . اختلاف رأی . عدم اتفاق واتحاد. (از یادداشت مؤلف ). رجوع
دودستیلغتنامه دهخدادودستی . [ دُ دَ ] (اِ مرکب ) نوعی از کوزه و سبو. (ناظم الاطباء)(از لغت فرس اسدی ). سبوی سرفراخ . (صحاح الفرس ). غولین . (از لغت فرس اسدی ذیل ماده ٔ غولین ) : عشقش به دودستی آب می دادوز کوره ٔ عشق تاب می داد. نظامی .<b
دودستهلغتنامه دهخدادودسته .[ دُ دَ ت َ / ت ِ ] (ص مرکب ) که دارای دو تا دسته باشد چنانکه کوزه ٔ دودسته . (یادداشت مؤلف ). || (ق مرکب ) با دو دست . دودستی . (یادداشت مؤلف ).- دودسته زدن تیغ و شمشیر ؛ به قوت تمام زدن است چنانکه در هن
دیودستلغتنامه دهخدادیودست . [ وْ دَ ] (اِ مرکب ) دست دیو. ید شیطان . || (ص مرکب ) کنایه از تیزدست . (از آنندراج ). قابل و زیرک و چابک . (ناظم الاطباء). || کارساز. کارگزار. (ناظم الاطباء).
دوتیرگیلغتنامه دهخدادوتیرگی . [ دُ رَ/ رِ ] (حامص مرکب ) حالت و صفت دوتیره . دودستگی . شقاق و نفاق . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دودستگی شود.